کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایب برید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معین نایب
لهجه و گویش تهرانی
استوار دوم
-
نایب شهرداری
لهجه و گویش تهرانی
سرپرست ماموران شهرداری
-
نایب قهرمان
لهجه و گویش تهرانی
مقام دوم
-
نایب مَناب
لهجه و گویش تهرانی
جانشین،همه کاره
-
نایب دوم
لهجه و گویش تهرانی
ستوان یک
-
نایب هزار
لهجه و گویش تهرانی
مقام مهم نظامی
-
خان نایب
لهجه و گویش تهرانی
سرکار استوار
-
نایب السلطنه
واژهنامه آزاد
شاهیار.
-
کلاته خان نایب
لغتنامه دهخدا
کلاته خان نایب . [ ک َ ت ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده نایب جهانگو
لغتنامه دهخدا
ده نایب جهانگو. [ دِه ْ ی ِ ج َ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در هشت هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ ناروئی هستند. (از فرهنگ جغ...
-
سراسکند فرج نایب کوه
لغتنامه دهخدا
سراسکند فرج نایب کوه . [ س َ اِ ک َ ف َ رَ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 212 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رود تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
نایب الصدر افشار
لغتنامه دهخدا
نایب الصدر افشار. [ ی ِ بُص ْ ص َ رِ اَ ] (اِخ ) (آقا...) محمدرحیم . از عرفا وشعرای قرن سیزدهم است ، دیوان غزلیات دارد. به سال 1285 هَ . ق . وفات کرده است . (از المآثر و الاَّثار).
-
جستوجو در متن
-
نائب برید
لغتنامه دهخدا
نائب برید. [ ءِ ب ِ ب َ / ءِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نایب شود.
-
حاتمی
لغتنامه دهخدا
حاتمی . [ ت ِ ] همدانی (ابوالفتح ....) او در دوره ٔ محمودی صاحب برید تخارستان بود و در دیوان زیردست بونصر مشکان بکار دبیری میورزیده است وچنانکه از تاریخ بیهقی بر می آید اخبار دیوان را به امیر مسعود او میرسانده است و در زمان سلطان مسعود از کار دیوان ب...
-
تقریب
لغتنامه دهخدا
تقریب . [ ت َ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیک گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). نزدیک گردانیدن بخدا : الانام القادر باﷲ... بما قدمه من اف...