کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایافته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایافته
لغتنامه دهخدا
نایافته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) نیافته . به دست نیاورده . تحصیل نکرده : به دست آوریده خردمند سنگ به نایافته درّ ندهد ز چنگ . اسدی .آن وقت به نشابور بودم سعادت خدمت این دولت نایافته . (تاریخ بیهقی ص 104).هر در که در اونیاز بینی نایافته ب...
-
جستوجو در متن
-
undetected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناشناخته، کشف نشده، نایافته
-
هستی بخش
لغتنامه دهخدا
هستی بخش . [ هََ ب َ ] (نف مرکب ) زندگی بخش . آنکه به دیگری آثار هستی دهد : ذات نایافته ازهستی ، بخش کی تواند که شود هستی بخش ؟جامی .
-
نامصور
لغتنامه دهخدا
نامصور. [ م ُ ص َوْ وَ ] (ص مرکب ) تصویرناشده . شکل و صورت نایافته : اندر مشیمه ٔ عدم از نطفه ٔ وجودهر دو مصورند ولی نامصورند.ناصرخسرو.
-
ناموفق
لغتنامه دهخدا
ناموفق . [ م ُ وَف ْ ف َ ] (ص مرکب ) موفق نگشته . توفیق نایافته . ناکامروا. ظفرنایافته .
-
مومس
لغتنامه دهخدا
مومس . [ م ُ وَم ْ م َ ] (ع ص ) شتر هنوز ریاضت نایافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
نرسته
لغتنامه دهخدا
نرسته . [ ن َ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نرهیده . خلاصی نایافته . دربند. مقابل رَسته . رجوع به رَسته شود.
-
هستی بخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) hastibaxš هستیبخشنده؛ بهوجودآورنده؛ موجودکننده؛ پدیدآورنده: ◻︎ ذات نایافته از هستی بخش / چون تواند که شود «هستیبخش» (جامی۱: ۵۸۱).
-
لؤلؤافشانی
لغتنامه دهخدا
لؤلؤافشانی . [ ل ُءْ ل ُءْ اَ ] (حامص مرکب ) عمل لؤلؤافشان : ابر نایافته از کف جوادش تعلیم لؤلؤافشانی بر باغ و بساتین نکند.سوزنی .
-
کرتاخ
لغتنامه دهخدا
کرتاخ . [ ک َ ] (اِ) بمعنی عزم همت باشد، یعنی امور عالیه مادام که به نهایت نرسیده باشد به نظر او درنیاید. (برهان ) (آنندراج ). || کار مهم معوق و انجام نایافته . (ناظم الاطباء).
-
سپرده
لغتنامه دهخدا
سپرده . [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) طی کرده و راه رفته . (آنندراج ) (برهان ) : همه تنگدل گشته و تافته سپرده زمین شاه نایافته . فردوسی .|| تاه شده و پیچیده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی سپردن شود.
-
ضع
لغتنامه دهخدا
ضع. [ ض َع ع ] (ع مص ) ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را. کلمه ای است که بدان شتران را تأدیب کنند. (منتهی الارب ). || کاری کردن و نیکو کردن . (زوزنی ).
-
ناشده
لغتنامه دهخدا
ناشده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نشده . انجام نایافته . || نرفته . مقابل شده . رجوع به شده شود : ای در جوال عشوه علی وار ناشده از حرص دانگانه به گفتار روزگار.انوری .
-
ناگزارده
لغتنامه دهخدا
ناگزارده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) انجام نایافته . انجام ناداده . اداناکرده : اگر رکاب عالی ... حرکت کرده بودی و کاری بر ناگزارده و این خبرآنجا رسیدی ناچار باز بایستی گشت . (تاریخ بیهقی ).