کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نای
/nāy/
معنی
۱. (زیستشناسی) لولهای غضروفی که از گلو به پایین در جلوی مری واقع شده و هوا را به ششها میرساند؛ گلو؛ حلقوم؛ قصبةالریه.
۲. (موسیقی) [قدیمی] یکی از آلات موسیقی که با دهان نواخته میشود؛ نی.
〈 نای ترکی: (موسیقی) [قدیمی] سرنا؛ کرنا.
〈 نای رویین: (موسیقی) [قدیمی] کرنا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مزمار، نال، نی
۲. سیهنای، شهنا، نفیرسورنا
۳. حلق، گلو
۴. جدایی، دوری
دیکشنری
gorge, pipe, tube, tubing
-
جستوجوی دقیق
-
trachea
نای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بخشی از راه هوایی بین حنجره و نایژههای اصلی
-
نای
واژگان مترادف و متضاد
۱. مزمار، نال، نی ۲. سیهنای، شهنا، نفیرسورنا ۳. حلق، گلو ۴. جدایی، دوری
-
نای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نِی ، ساز بادی . 2 - گلو، حلقوم . 3 - لوله ای غضروفی که از گلو به پایین جلوی مری قرار دارد و هوا را به شش ها می رساند.
-
نای
فرهنگ فارسی معین
[ ع . نأی ] (اِ.) دوری ، جدایی .
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج ). نی که آن را نوازند. (غیاث اللغات ). نی نوازندگی . (فرهنگ نظام ). نی باشد که می نوازند. (انجمن آرا). نی باشد که مطربان نوازند. (نا...
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِخ ) نام قلعه ای است . (جهانگیری ). دزی بود که مسعود در آنجا دربند بود. (فرهنگ خطی ). نام قلعه ای که مسعودسعد در آن قلعه محبوس بوده . (برهان قاطع) : تا ببینی که به یک سال کندپر ز دینار و درم قلعه ٔ نای . فرخی .ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ راچو...
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِخ ) از دهات دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر است و در 14 هزارگزی شمال شرقی کاشمر و 6 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ عمومی مشهد به کاشمر. در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 674 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و بادام و شغل اهالی ز...
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِمص ) فخر. مباهات . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و نائیدن مصدر آن است ، یعنی مباهات کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāy, nāδ] nāy ۱. (زیستشناسی) لولهای غضروفی که از گلو به پایین در جلوی مری واقع شده و هوا را به ششها میرساند؛ گلو؛ حلقوم؛ قصبةالریه.۲. (موسیقی) [قدیمی] یکی از آلات موسیقی که با دهان نواخته میشود؛ نی.〈 نای ترکی: (موسیقی) [قدیمی...
-
نای
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب , حنجرة , طريق , مريي
-
نای
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nâ طاری: nâ طامه ای: nâ طرقی: nâ کشه ای: nâ نطنزی: nâ
-
واژههای مشابه
-
نأی
لغتنامه دهخدا
نأی . [ ن َءْی ْ ] (ع مص ) دور گشتن از چیزی . (از منتهی الارب ). مفارقة. بُعد. (معجم متن اللغة). || (اِ) نأی و نؤی و نئی و نُؤی ̍؛ جویچه ٔگرداگرد خرگاه و سراپرده و خیمه . (منتهی الارب ). حفره ای که گرد خیمه گاه کنند منع و دور کردن آب باران را. (ا...
-
ناي
دیکشنری عربی به فارسی
ني , ني لبک , ني زن , ني زدن , فلوت زدن , فلوت , شيار
-
کره نای
لغتنامه دهخدا
کره نای . [ ک َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کرنای . شیپور. بوق . (یادداشت مؤلف ). کارنا. کرنا. (فرهنگ فارسی معین ) : برآمد خروشیدن کرنای دم نای سرغین و هندی درای . فردوسی .رجوع به کرنا و شیپور شود.