کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناگواری
/nāgovāri/
معنی
۱. [مجاز] مطابق میل نبودن؛ سختی؛ دشواری: ◻︎ با کمال ناگواریها گوارا کرده است / محنت امروز را اندیشهٴ فردای من (صائب: لغتنامه: ناگواری).
۲. بدهضم بودن غذا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
unpleasantness
-
جستوجوی دقیق
-
ناگواری
لغتنامه دهخدا
ناگواری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ناگوار بودن . ناگوار شدن . دژگواری . وخامت . || نامطبوعی . تحمل ناپذیری . تلخی : با کمال ناگواری ها گوارا کرده است محنت امروز را اندیشه ٔ فردای من . صائب . || امتلاء. سنگینی معده . تخمه . || بدهضمی .- ناگواری طعام ؛ بر...
-
ناگواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nāgovāri ۱. [مجاز] مطابق میل نبودن؛ سختی؛ دشواری: ◻︎ با کمال ناگواریها گوارا کرده است / محنت امروز را اندیشهٴ فردای من (صائب: لغتنامه: ناگواری).۲. بدهضم بودن غذا.
-
ناگواری
دیکشنری فارسی به عربی
شدة الحزن
-
جستوجو در متن
-
شدة الحزن
دیکشنری عربی به فارسی
تيزي , زنندگي , تلخي , ناگواري , حادي
-
distress 2
فشار روانی منفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالت هیجانی ناگواری که تحت فشارهای ناگوار به وجود میآید
-
وخامت
فرهنگ فارسی معین
(وَ مَ) [ ع . وخامة ] (اِمص .) دشواری ، ناگواری .
-
تلخی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرارت، ناخوشی، ناگواری ≠ خوشی، شیرینی ۲. بدخلقی ≠ خوشی، شیرینی
-
accident
سانحه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] رویداد ناگواری که به بروز صدمات جانی یا وارد آمدن آسیب جدی به هواگَرد منجر میشود
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ب َ ] (ع اِمص ) گرانی و ناگواری طعام .
-
ظُلَّةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
ابري است سايه افکن ، و بيشتر به ابري ظلة ميگويند که عواقب ناگواري داشته باشد - سايبان
-
طیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعب، رنج، ناگواری ۲. خفت، سبکمغزی، سبکسری، سبکی، خفت عقل ۳. تندی، تندمزاجی، خشم، غضب ۴. اضطراب، قلق ۵. دلتنگی، آزردگی، غصه ۶. ناخوشایندی، ناگوارایی، ناگواری
-
هناءة
لغتنامه دهخدا
هناءة. [ هََ ن َ ءَ ] (ع مص ) گوارنده گردیدن طعام بعد ناگواری . (منتهی الارب ).
-
پیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِ.) چربی ، روغن ، به ویژه چربی حیوانی . ؛ ~ چیزی را به تن مالیدن خود را برای تحمل امر ناگواری آماده کردن .
-
ناخوشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(حامص .)1 - غمگینی ، اندوه . 2 - بیماری ، مرض . 3 - ناپسندی ، زشتی . 4 - ناگواری . 5 - خشونت .