کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناگه
/nāgah/
معنی
= ناگاه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بناگاه، ناگاه، ناگهان
دیکشنری
shortly, sudden, unexpected
-
جستوجوی دقیق
-
ناگه
واژگان مترادف و متضاد
بناگاه، ناگاه، ناگهان
-
ناگه
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ق .) نک . ناگاه .
-
ناگه
لغتنامه دهخدا
ناگه .[ گ َه ْ ] (ق مرکب ) ناگهان . ناگهانه . ناگهانی . ناگاه . (آنندراج ). ناگاه . بی خبر. دفعةً. فوراً. بیکبار. غافل . (از ناظم الاطباء). غفلةً. بی مقدمه : شب زمستان بود کپّی سرد یافت کرمک شب تاب ناگه می بتافت . رودکی .اگر با من دگر کاوی خوری ناگه...
-
ناگه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مخففِ ناگاه] [قدیمی] nāgah = ناگاه
-
واژههای مشابه
-
از ناگه
لغتنامه دهخدا
از ناگه . [ اَ گ َه ْ ] (ق مرکب ) ناگهان . غفلةً : پس از ناگه آن تیغ کش بد بمشت بزد بر شکم برد بیرون ز پشت .اسدی .
-
ناگه اینده
دیکشنری فارسی به عربی
طواري
-
جستوجو در متن
-
ناگاه
واژگان مترادف و متضاد
بناگاه، نابهنگام، ناگه، ناگهان
-
بغتتا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بغتةً] [قدیمی] baqtatan ناگه؛ ناگهان؛ ناگهانی.
-
طواري
دیکشنری عربی به فارسی
امر فوق العاده و غيره منتظره , حتمي , ناگه اينده , اورژانس
-
گاز
لغتنامه دهخدا
گاز. (اِ) بمعنی گاه است : گر کند هیچ گاز وقت گریزخیز ناگه به کوشش اندرمیز.خسروی .
-
یک ناگاه
لغتنامه دهخدا
یک ناگاه . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) به یک ناگاه . غفلتاً. (یادداشت مؤلف ). ناگهان . ناگه . ناگاه .
-
هیچ گاه
لغتنامه دهخدا
هیچ گاه . (ق مرکب ) هیچ وقت . هرگز : گر کند هیچ گاه قصد گریزخیز ناگه به گوشش اندر میز.خسروی .
-
کارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ کار] kārak کار کوچک: ◻︎ چون کارک او نظام گیرد روزی / ناگه اجل از کمین درآید که منم (خیام: ۹۸).