کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگزاینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناگزاینده
/nāgazāyande/
معنی
آنکه نگزد؛ آنکه آزار نرساند: ◻︎ چه خوش داستانی زد آن هوشمند / که بر ناگزاینده نآید گزند (نظامی۵: ۸۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناگزاینده
لغتنامه دهخدا
ناگزاینده . [ گ َ ی َدَ / دِ ] (نف مرکب ) نگزاینده . که گزاینده و گزنده نیست . آنکه نگزد و آزار نرساند. بی آزار : چه خوش داستانی زد آن هوشمندکه بر ناگزاینده ناید گزند.نظامی .|| آنکه تعذیب می کند بدون گزند و ضرر. (ناظم الاطباء).
-
ناگزاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nāgazāyande آنکه نگزد؛ آنکه آزار نرساند: ◻︎ چه خوش داستانی زد آن هوشمند / که بر ناگزاینده نآید گزند (نظامی۵: ۸۷۳).
-
جستوجو در متن
-
گزاینده
لغتنامه دهخدا
گزاینده . [ گ َ ی َ دَ / دِ ](نف ) گزنده . آزاررساننده . آسیب رساننده : نه از تخم ایرج زمین پاک شدنه زهر گزاینده تریاک شد. فردوسی .از او یک زمان شیر و شهدست بهربدیگر زمان چون گزاینده زهر. فردوسی .چو سودابه او را فریبنده گشت تو گویی که زهر گزاینده گشت...