کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناچریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناچریده
لغتنامه دهخدا
ناچریده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چرا ناکرده . چیزی نخورده . دهان یا لب به خوردنی نزده . لب به خوردنی و آشامیدنی نزده . که چیزی نخورده است . گرسنه و تشنه : دهان ناچریده دو دیده پر آب همی بود تا سر کشید آفتاب . فردوسی .سه روز است تا ناچریده لبان ...
-
جستوجو در متن
-
ناچرید
لغتنامه دهخدا
ناچرید. [ چ َ ] (ن مف مرکب ) نچریده . ناچریده . چیزی نخورده . لب از غذا بسته . لب به آشامیدنی و خوردنی نزده : غریبان که بر شهر ما بگذریدچماننده پای و لبان ناچرید.فردوسی .
-
چریده
لغتنامه دهخدا
چریده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) چراشده . خورده شده . چرانیده شده . چرانده شده . گیاه و علفی که چرانده شده باشد. || چراکرده . چرانده . گیاه و علف خورده : چریده دیولاخ ، آکنده پهلوبه تن فربه ، میان چون موی لاغر. عنصری .رجوع به چرانده و چرانیده شود...
-
تصفیق
لغتنامه دهخدا
تصفیق . [ ت َ ] (ع مص )پر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آمیختن شراب با آب . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). || شراب از انایی به انایی بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). شراب را یا شراب ممزوج را از خنوری به خ...
-
تریکه
لغتنامه دهخدا
تریکه .[ ت َ ک َ ] (ع ص ، اِ) زنی که مانده باشد و کسی او رانخواهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنی که فروگذاشته شود و هیچکس با او زناشویی نکند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). زنی که شوهر نکند. (آنندراج ). || مرغزاری که ناچریده مانده باشد. (منتهی ا...
-
اعتناف
لغتنامه دهخدا
اعتناف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کراهت داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کراهت داشتن از چیزی . (آنندراج ). || بدرشتی فراگرفتن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدرشتی فراگرفتن کار را. (ناظم الاطباء). بعنف فراگرفتن بکاری . (تاج المصادر بیهقی ). ب...
-
سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
سر کشیدن . [ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر برداشتن . || ابا کردن . قبول ننمودن . (آنندراج ). امتناع کردن . نافرمانی کردن . روی گرداندن : درنگ آورد راستیها پدیدز راه هنر سر نباید کشید. فردوسی .که یارد گذشتن ز پیمان اوی دگر سر کشیدن ز فرمان اوی . فر...
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِ مرکب ) سبزه زار و زمینی که مرغ در آن بسیار رسته باشد. (برهان ). جایی را گویند که در آن سبزه بسیار رسته باشد. (از غیاث ) (از آنندراج ). آنجا که مرغ روییده است . زمینی که در آن گیاه مرغ فراوان باشد و سبزه زار و علفزار و چراگاه . (نا...
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره ٔ دهان را تشکیل دهد : لب بخت پیروز را خنده ا...