کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپسندیده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپسندیده شدن
لغتنامه دهخدا
ناپسندیده شدن . [ پ َ س َ دی دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تنفر کرده شدن . پسندیده نشدن . قبول ناکردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
کار ناپسندیده
لغتنامه دهخدا
کار ناپسندیده . [ رِ پ َ س َ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کُوَفان . (منتهی الارب ). عمل غیر ممدوح . نامطلوب .
-
ناپسندیده آمدن
لغتنامه دهخدا
ناپسندیده آمدن . [ پ َ س َ دی دَ / دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) ناپسند آمدن . پسند نکردن . نپسندیدن : خداونددر این باب با من سخن گفته است و سخت ناپسندیده آمده است مرا. (تاریخ بیهقی ص 259). آنچه ترا از وی ناپسندیده آید دانی نباید کرد. (منتخب قابوسنامه ص 36)...
-
جستوجو در متن
-
هامون گشتن
لغتنامه دهخدا
هامون گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مسطح و صاف شدن . هامون شدن . || ویران گشتن . خراب شدن . هموار گردیدن . با خاک یکی شدن . با زمین یکسان شدن : کز او بتکده گشت هامون چو کف به آتش همه سوخته شدچو خف . عنصری .آنگاه بفرمود [ متوکل ] تا گور حسین بن علی رض...
-
سرد شدن
لغتنامه دهخدا
سرد شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نقیض گرم شدن . (آنندراج ) (برهان ) : سرد و تاریک شد ای پور سپیده دم دین خُرُه ِ عرش هم اکنون بکند بانگ نماز. ناصرخسرو. || کنایه از مردن . (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ). از حرکت بازماندن : حالی بر جای خود سرد شد.(...
-
پیشباز شدن
لغتنامه دهخدا
پیشباز شدن .[ بازْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیشباز رفتن : فرود آمد از تخت و شد پیشبازبپرسیدش از رنج راه دراز. فردوسی .و مردم سیستان اندر حرب پیشباز او شدند. (تاریخ سیستان ).چو فغفور را دید شد پیشبازنشانداز بر تخت و بردش نماز. اسدی .چون بدر کوشک آمدند زلیخ...
-
دست دادن
لغتنامه دهخدا
دست دادن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) مصافحه کردن . تصافح . به رسم مغربیان تصافح کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دست خود را در دست دیگری گذاشتن و فشردن به علامت سلام و دوستی : انوری را خدایگان جهان پیش خود خواند و دست داد و نشست . انوری .چون بسی ابلیس آدم رو...
-
بد کردن
لغتنامه دهخدا
بد کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب )... به کسی یا باکسی ؛ بدرفتاری کردن با او. بدی کردن با او. اسائه . ظلم کردن . (از یادداشت مؤلف ). بدکرداری کردن . بدفعلی نمودن . مرتکب کار بد و ناپسندیده شدن : نکو گفت مزدور با آن خدیش مکن بد به کس گر نخواهی به خوی...
-
نض
لغتنامه دهخدا
نض . [ ن َض ض ] (ع ص ، اِ) کار ناپسندیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امر مکروه . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || آب اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل نض اللحم ؛ قلیله ، کم گوشت . (المنجد) (از متن...
-
انکار
لغتنامه دهخدا
انکار. [ اِ ] (ع مص ) ناشناختن . (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). ندانستن . جاهل بودن به چیزی . (از اقرب الموارد): انکار مرد کار را؛ نشناختن وی آن را. (از ناظم الاطباء). || جحود کردن . (منتهی الارب ) (از ...
-
ناصواب
لغتنامه دهخدا
ناصواب . [ ص َ ] (ص مرکب ) غلط. خطا. خبط. (ناظم الاطباء). نادرست . غیرصحیح . نابجا. مقابل صواب : امیر گفت این همه ناصواب است که خواجه می گوید و این کارها به تن خویش پیش خواهم گرفت . (تاریخ بیهقی ص 267). اکنون چنین مصیبت بیفتاد که سوی مرو می رود و ما ...
-
استبداد
لغتنامه دهخدا
استبداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بخودی خود کار کردن . بخودی خود بکار ایستادن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). بخودی خود بکاری قیام کردن . (زوزنی ). تنها بر سر کاری ایستادن و منع کس قبول نکردن . متفرد بکاری شدن . (از منتهی الارب ). برأی خود بکاری پر...
-
جرول
لغتنامه دهخدا
جرول . [ ج َرْ وَ ] (اِخ ) ابن اوس بن مالک عیسی معروف بحطیئه و مکنی به ابوملکیة. از شعرای مخضرم عرب بود که دوره ٔ جاهلیت و اسلام را هر دو درک کرد وبقولی تا زمان معاویه حیات داشت . وی شاعری ِ مغلق و قافیه پرداز و بسیار هجاگو بود و اعراض از زبان او درا...