کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپارسایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناپارسایی
مترادف و متضاد
بیتقوایی، فسق، ناپرهیزگاری، ناخداترس ≠ پارسایی
دیکشنری
impiety
-
جستوجوی دقیق
-
ناپارسایی
واژگان مترادف و متضاد
بیتقوایی، فسق، ناپرهیزگاری، ناخداترس ≠ پارسایی
-
جستوجو در متن
-
پرهیزکاری
واژگان مترادف و متضاد
پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتنداری، ورع ≠ ناپارسایی
-
زهد
واژگان مترادف و متضاد
پارسایی، پرهیزگاری، تعبد، تقدس، تقوا، تورع، ورع ≠ فسق، ناپارسایی
-
فسقوفجور
واژگان مترادف و متضاد
الواطی، بدکاری، زنا، عیاشی، گناه، معصیت، ناپارسایی، هرزگی
-
پارسایی
واژگان مترادف و متضاد
پاکدامنی، پرهیزگاری، تقوا، خداترسی، زهد، عفت، ورع ≠ بیتقوایی، ناپارسایی
-
ورع
واژگان مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پاکدامنی، پرهیز، پرهیزگاری، تقوا، زهد ≠ ناپارسایی
-
عفت
واژگان مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پاکدامنی، پاکی، شرافت، شرف، عصمت، عفاف، ناموس، نجابت ≠ آلودهدامنی، بدکارگی، ناپارسایی، ناپرهیزگاری
-
فجور
واژگان مترادف و متضاد
الواطی، تباهی، تبهکاری، فساد، فسق، لواط، معصیت، ناپارسایی، ناپاکی، ناشایست، هرزگی
-
تدین
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسایی، تقدس، تقوا، تورع، خداترسی، دیانت، دینباوری، دینداری، دینورزی، ۲. دیندار بودن، متدینبودن ≠ ناپارسایی
-
تقوا
واژگان مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع ≠ ناپارسایی
-
بی عفافی
لغتنامه دهخدا
بی عفافی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) ناپارسایی . آلودگی به گناه . ناپاکدامنی . رجوع به عفاف شود.
-
تورع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسایی، پرهیزگاری، پرواپیشگی، تقواپیشگی، تدین، تقوا، زهد، ورع ≠ ناپارسایی ۲. پارسا بودن ۳. پرهیختن، پرهیز کردن، تقوا پیشه کردن
-
تانی
لغتنامه دهخدا
تانی . (ضمیر) (از تان + یای مجهول ) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم معالغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان ، تان ، شان می آورند ولی در ادبیات ظاهراً بسیار نادر و شاذ است و بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم معالغی...
-
فسق
لغتنامه دهخدا
فسق . [ ف ِ ](ع مص ) گذاشتن حکم خدای تعالی . (منتهی الارب ). بیرون آمدن از فرمان خدای عز و جل . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). از فرمان خدای بیرون آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). || بیرون آمدن از راه راستی ....