کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناو جنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
darken ship
تاریکسازی ناو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تاریک ساختن ناو بهطوریکه هیچ نوری از آن به خارج نتابد
-
ناو کوچک توپدار
دیکشنری فارسی به عربی
قارب مسلح
-
جستوجو در متن
-
battleships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگی، کشتی جنگی، ناو، نبرد ناو
-
war vessel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی جنگی، ناو جنگی
-
warships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگ افزارها، ناو جنگی، کشتی جنگی
-
battleship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی جنگی، ناو، نبرد ناو
-
decoy ship
کشتی فریبگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی کشتی یا ناو استتارشده، با انواع سلاحها و تجهیزات جنگی، که بهصورت یک کشتی غیررزمی ظاهر میشود و بهسرعت میتواند بهصورت ناو جنگی وارد عملیات شود
-
ناوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناوژه› (نظامی) nāvče ناو کوچک؛ کشتی کوچک جنگی.
-
ناوسالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) nāvsālār فرماندۀ ناو؛ فرمانده کشتی جنگی.
-
ناوسالار
لغتنامه دهخدا
ناوسالار. (اِ مرکب ) فرمانده ناو. فرمانده کشتی جنگی . رجوع به ناو شود.
-
نبردناو
لغتنامه دهخدا
نبردناو. [ ن َ ب َ ] (اِ مرکب ) بجای کشتی تندرو اختیار شده است . نبردناوها دارای تمام وسایل محافظت هستند و سرعت آنها زیادتر از زره دارهای سنگین است . (از لغات فرهنگستان ). کشتی جنگی . ناو جنگی . ناو جنگنده . رزم ناو.
-
ناواستوار
لغتنامه دهخدا
ناواستوار. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) استوار نیروی دریائی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به ناو به معنی کشتی جنگی شود.
-
ناوی
لغتنامه دهخدا
ناوی . (ص نسبی ، اِ) سربازی که در خدمت نیروی دریائی است . (از لغات فرهنگستان ). رجوع به ناو به معنی کشتی جنگی شود.
-
بحریة
لغتنامه دهخدا
بحریة. [ ب َ ری ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به بحر. دریائی . آنچه به دریا منسوب باشد.- نیروی بحریه ؛ نیروی دریایی . قوای جنگی در دریا از قبیل ناو و ناوشکن و زیردریائی و اژدرافکن و امثال آن . آن وسایل و کشتی ها که در جنگهای دریایی بکار رود. اسطول . دریائیان...
-
آرتمیس
واژهنامه آزاد
نخستین زن دریانورد ایرانی آرتمیس Artemis است که درحدود ۲۴۸۰ سال پیش، فرمان دریاسالاری خود را از خشایارشاه هخامنشی دریافت نمود و نخستین زنی است که در تاریخ دریانوردی جهان فرمانده نیروی دریایی در یک کشور شد. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد مسیح ، هنگامی که فر...