کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناوناوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناوناوان
/nāvnāvān/
معنی
خرامان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناوناوان
فرهنگ فارسی معین
(ق .) خرامان ، جلوه کنان .
-
ناوناوان
لغتنامه دهخدا
ناوناوان . (نف مرکب ، ق مرکب ) از: ناو (از مصدر ناویدن ) + ناو (مکرر) + ان (پسوند صفت فاعلی و حال ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خرامان . گرازان . جلوه کنان . (برهان قاطع) (آنندراج ). دامن کشان . (از فرهنگ خطی ): درانج ؛ ناوناوان و خرامان در رفتار....
-
ناوناوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [قدیمی] nāvnāvān خرامان.
-
جستوجو در متن
-
خطخطة
لغتنامه دهخدا
خطخطة. [ خ َ خ َ طَ] (ع مص ) ناوناوان رفتن از ماندگی . منه : خطخط فی سیره ؛ ناوناوان رفت از ماندگی . || کمیز انداختن . منه : خطخط ببوله ؛ کمیز انداخت . (منتهی الارب ).
-
درانج
لغتنامه دهخدا
درانج . [ دُ ن ِ ] (ع ص ) ناوناوان و خرامان در رفتار. (منتهی الارب ). درامج .
-
درابج
لغتنامه دهخدا
درابج . [ دُ ب ِ ] (ع ص ) ناوناوان و خرامان در رفتار. (منتهی الارب ). درامج .
-
خندوف
لغتنامه دهخدا
خندوف . [ خ ُ ] (ع ص ) ناوناوان . خرامنده بکبر و نشاط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
درامج
لغتنامه دهخدا
درامج . [ دُ م ِ ] (ع ص ) رفتار ناوناوان و خرامان . (منتهی الارب ). شخصی که در راه رفتن خود متکبر و بخود بالیده باشد. (از اقرب الموارد). درابج . درانج . و رجوع به درابج و درانج شود.
-
تمیح
لغتنامه دهخدا
تمیح . [ ت َ م َی ْ ی ُ ] (ع مص ) ناوناوان رفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : مر فلان یتمیح ؛ ای یتکفا و معناه ُ یتبختر و ینظر فی ظله . (اقرب الموارد). || به چپ و راست مایل شدن شاخه و مست . (از اقرب الموارد).
-
مرنح
لغتنامه دهخدا
مرنح . [ م ُ رَن ْ ن َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازمصدر ترنیح . رجوع به ترنیح شود. بیهوش و سرگشته . (منتهی الارب ). مغشی علیه . (از اقرب الموارد). || ناوناوان رونده از جهت سستی استخوان . (منتهی الارب ). || (اِ) «الوة» و آن نیکوترین نوع عود و بخور است . (از...
-
ترهیو
لغتنامه دهخدا
ترهیؤ. [ ت َ رَی ُءْ ] (ع مص ) جنبیدن و ناوناوان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اضطراب و تحرک . (اقرب الموارد) (المنجد). || آماده باران گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اراده ٔ ...