کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناهوشیاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناهوشیاری
لغتنامه دهخدا
ناهوشیاری . [ هوش ْ ] (حامص مرکب ) هوشیار نبودن . نابخردی . بی کیاستی . || مدهوشی . بیهوشی . حالت بیخودی و بیهوشی . بهوش نبودن . || دیوانگی . ابلهی . حماقت : که او را شماخواستگاری کنیدبدینگونه ناهوشیاری کنید. شمسی (یوسف و زلیخا).- ناهوشیاری کردن ؛ ا...
-
جستوجو در متن
-
ناهشیواری
لغتنامه دهخدا
ناهشیواری . [ هَُ شی ] (حامص مرکب ) ناهشیاری . ناهوشیاری . رجوع به ناهوشیاری شود.
-
ناهشیاری
لغتنامه دهخدا
ناهشیاری . [ هَُ ش ْ ] (حامص مرکب ) ناهوشیاری . رجوع به ناهوشیاری شود. || غفلت . بی خبری . || بی خویشتنی . بی خودی .
-
stupor
بهت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حالتی در مرز هوشیاری و ناهوشیاری همراه با عدم فعالیت روانی آشکار و کاهش توانایی در پاسخ دادن به تحریک
-
ناهوشمندی
لغتنامه دهخدا
ناهوشمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) ناهوشیاری . بی هوشی . بی عقلی . بی فراستی . ابلهی . کانائی . کودنی . بلاهت . ناهوشمند بودن . مقابل هوشمندی . رجوع به ناهوشمند و هوشمندی شود.
-
نافرزانگی
لغتنامه دهخدا
نافرزانگی . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) نابخردی . بی عقلی . نادانی . مقابل فرزانگی . حالت و صفت نافرزانه . || بیهوشی . ناهوشیاری . مستی : چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه .سعدی .
-
هش
لغتنامه دهخدا
هش . [ هَُ ] (اِ) مخفف هوش . زیرکی و ذهن و عقل و شعور. (برهان ) : هر پنج زن دستها ببریدند و آگاهی نداشتند که هش ازایشان بشده بود از نیکورویی یوسف . (تاریخ بلعمی ).هر آنکس که دارد هش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین . فردوسی .کجا آن هش و دانش و ر...
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آگاهی . آگهی . اطلاع . وقوف . (از ناظم الاطباء) : خبر شد ورا زآنکه افراسیاب چو کشتی برآمد ابر روی آب . فردوسی .چو اندر نصیبین خبر یافتندهمه جنگ را تیز بشتافتند. فردوسی .چیزها خواستی پنهان چنانکه ... کس خبر نداشت . (تاریخ بیهقی...