کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نان زدن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نان زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
خبز
-
واژههای مشابه
-
نان چندلا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← شیرینی چندلا
-
sourdough bread
نان خمیرترش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نان تولیدشده از خمیری که با خمیرترش ورآمده است و لاکتیکاسید دارد
-
toast, toast bread
نان برشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نان ورقهشدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند
-
bread crumb
مغز نان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] قسمت نرم و اسفنجی داخل نانهای حجیم
-
نیم نان
لغتنامه دهخدا
نیم نان . (اِ مرکب ) نیم گرده . نصف گرده ٔ نان .- نیم نانی ؛ لقمه ای . قوت مختصری . اندک غذائی : نیم نانی گر خورد مرد خدای بذل درویشان کند نیمی دگر. سعدی .چو بشنید عابد بخندید و گفت چرا نیم نانی نخورد و نخفت . سعدی .گر همه کامم برآید نیم نانی خورده ...
-
هفت نان
لغتنامه دهخدا
هفت نان . [ هََ ] (اِ مرکب ) هفت زمین یا هفت اقلیم : خون پدر دید در این هفت خوان آب مریز از پی این هفت نان .نظامی .
-
bread improver, bread modifier
بهبوددهندۀ نان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی افزودنی غذایی که باعث بهبود بافت و رنگ نان و تعویق بیاتی آن میشود
-
bread crust
پوستۀ نان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخش خارجی و ترد نان که در هنگام پخت قهوهای و خشک میشود
-
نان بده
فرهنگ فارسی معین
(ب د ) (ص فا.) (عا.) روزی رسان ، سخاوتمند.
-
نان پختن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) (مص م .) 1 - نان ساختن . 2 - توطئه کردن .
-
نان آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) سرپرست خانواده .
-
نان بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص فا.) (عا.) کسی که باعث قطع شدن درآمد دیگران می شود.
-
نان خواه
فرهنگ فارسی معین
(خاه ) (اِ.) تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند.