کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناندار
لغتنامه دهخدا
ناندار. (نف مرکب ) دارنده ٔ نان . متمول . که اسباب معیشتش ساخته و فراهم است .که موجبات معاشش مهیاست . که تنگ روزی و تهیدست و محتاج نیست . || (اِ مرکب ) (از: نان + دار، درخت ) به معنی شجرةالخبز. رجوع به نان (درخت ...) شود.
-
جستوجو در متن
-
نانداری
لغتنامه دهخدا
نانداری . (حامص مرکب ) نان داشتن . فقیر و محتاج نبودن . داشتن استطاعت و تمکن مادی . ناندار بودن . رجوع به ناندار شود.
-
نان داشتن
لغتنامه دهخدا
نان داشتن .[ ت َ ] (مص مرکب ) ناندار بودن . نانداری . رجوع به ناندار شود. || سودمند بودن . فایده داشتن .- امثال :اگر برای من آب ندارد برای تو نان دارد ؛ معاش ترا تأمین می کند.