کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نانا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نانا
لغتنامه دهخدا
نانا. (اِ) پدر و مادر. || گیاهی که نعناع نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
نانا
لغتنامه دهخدا
نانا. (اِخ ) نَنَّه . (دزی ج 2 ص 632). نام مجسمه ٔ ربةالنوع اِرخ است که در سومر بوده است و آن را «نه نه » هم گفته اند. این مجسمه در حدود 2280 سال ق . م . به دست عیلامی ها - که شهر او را تصرف کردند - به غارت رفت . رجوع به ایران باستان ص 117 شود.
-
واژههای همآوا
-
نعنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: naenā) (از عربی ، نعناع) (در گیاهی) نعناع ، گیاهی علفی و کاشتنی که ساقه و برگهای خوشبوی آن خوراکی و دارویی است و ساقهی چهارگوش و زیرزمینی و گاهی گلهای رنگین دارد .
-
نعنا
لغتنامه دهخدا
نعنا. [ ن َ ] (از ع ،اِ) نوعی از پودنه باشد و اصل آن نعناع است در عربی و پارسیان «ع » آخر را حذف کرده نعنا می گویند . (برهان قاطع). گیاهی معطر و مأکول از جنس پودنه که پذور نیز گویند. (ناظم الاطباء). پودینه . باغی . فودنج بستانی . فوتنج بستانی . پودن...
-
نعنع
لغتنامه دهخدا
نعنع. [ ن َ ن َ / ن ُ ن ُ ] (ع اِ) پودینه . (منتهی الارب ). نعناع . پودنه . (دهار). پودینه ٔ باغی . (از بحر الجواهر). رجوع به نعنا و نعناع شود : می نهم از شاخ ترخان زلف بر روی پنیرمی کشم از برگ نعنع وسمه بر ابروی نان .بسحاق .
-
نعنع
لغتنامه دهخدا
نعنع. [ ن ُ ن ُ ] (ع ص ) مرد دراز مضطرب خلقت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || فرج باریک و دراز و فروهشته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
نعنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] [زیستشناسی] na'nā = نعناع
-
نعنا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: na:nâ طاری: na:nâ طامه ای: na:nâ طرقی: na:nâ کشه ای: na:nâ نطنزی: na:nâ
-
نعنا
واژهنامه آزاد
نانوک. (نگاه کنید به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان و به فرهنگ پارسی به پهلوی فرهوشی)
-
جستوجو در متن
-
nana
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نانا
-
Hulsea nana
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حولسا نانا
-
کودور نان خوندی
لغتنامه دهخدا
کودور نان خوندی . (اِخ ) پادشاه عیلام است که در حدود2280 ق .م . شهر «اور» را تصرف و غارت کرد و سلسله ٔ پادشاهان آن را برانداخت و مجسمه ٔ ربةالنوع «اِ رخ » را که «نانا» یا «نه نه » نامیده می شد جزو غنایم به عیلام برد و پس از آن قریب شصت سال سومر جزو ع...
-
بالدر
لغتنامه دهخدا
بالدر. [ دِ ] (اِخ ) رب النوع عقل . در اساطیر اسکاندیناوی ، پسر ادن و همسر نانا ، وی بسیار زیبا و عاقل بود و به دست برادر خود که رب النوع قضا و قدر بود براثر زخم تیری ناگهانی درگذشت . نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208 شود.