کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنگ
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sang طاری: sang طامه ای: sang طرقی: sang کشه ای: sang نطنزی: sang
-
سنگ
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sang طاری: sang طامه ای: sang طرقی: sang کشه ای: sang نطنزی: sang
-
نام و نام
فرهنگ گنجواژه
صدای غذا خوردن.
-
coal petrology
سنگشناسی زغالسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] علمی که به خاستگاه، تاریخچه، رخداد، ساختار، ترکیب شیمیایی و ردهبندی زغالسنگ میپردازد متـ . زغالسنگشناسی anthracology
-
curling stone
سنگ یخسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] سنگ بزرگ و گرد و صیقلی از جنس گرانیت با وزنی بین 17 تا 20 کیلوگرم و دارای دستهای در بالای آن ویژه رشتۀ یخسنگ متـ . سنگ
-
سنگ بر سنگ ناایستادن
لغتنامه دهخدا
سنگ بر سنگ ناایستادن . [ س َ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هنگامه ٔسخت . (آنندراج ). سنگ روی سنگ بند نشدن : بکوه آرد نهیب او گر آهنگ ناستد سنگ آنجا بر سر سنگ .سلیم (از آنندراج ).
-
سنگ بر سنگ
لغتنامه دهخدا
سنگ بر سنگ . [ س َب َ س َ ] (اِخ ) گریوه ای است محاذی تومان پیشکین تا کنار آب ارس از ولایت موغان . (از نزهة القلوب ص 90).
-
سنگ به سنگ زدن
لغتنامه دهخدا
سنگ به سنگ زدن . [ س َ ب ِ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازکار سهلی را به آوازه کردن . (آنندراج ) : خراب لطف عتابم از این بتان فرنگ ملالم از دودلی میزنند سنگ بسنگ .شفیع اثر (از آنندراج ).
-
سنگ سنگ شکن
لغتنامه دهخدا
سنگ سنگ شکن . [ س َ گ ِ س َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) قوی تر از قوی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قلوه سنگ ، قلبه سنگ
لهجه و گویش تهرانی
سنگ گرد به اندازه مشت کوچک
-
کین نام
لغتنامه دهخدا
کین نام . (اِخ ) کین ناموس . هنگامی که مجلس مهستان اردوان سوم (اشک هجدهم ) را ازسلطنت خلع کردند، کین نام را به پادشاهی برگزیدند ولی وی استعفا کرد و تاج را از سر خود برداشت و دوباره بر سر اردوان نهاد. (از ایران باستان ج 3 ص 2412).
-
onomatopoeia
نامآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای که ظاهراً در تقلید از صداهای محیط ساخته میشود
-
corporate name, collective name
نام تنالگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نامی رسمی که یک تنالگان با آن شناخته میشود
-
domain name
نام دامنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نام بخشی از شبکۀ رایانهای که زیرِ فرمان یک کارساز است
-
generic name
نام عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نام جاافتاده و غیرتجاری یک دارو