کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامیزهشکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
emulsion breaking
نامیزهشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کاهش پایداری پراکنۀ مایعی در مایع دیگر
-
واژههای مشابه
-
emulsion
نامیزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] نوعی کلوئید مایعدرمایع که در آن ذرههای یک مایع در مایع دیگر به حالت تعلیق پراکنده باشد
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شکن . (فرهنگ لغات ولف ) : شمیران شکنی سرافراز دهرپراکنده بر نیزه و تیغ زهر.فردوسی .
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ک َ ] (حامص ) شکستگی . (ناظم الاطباء). حاصل مصدر از ریشه ٔ شکستن (شکن ) اما همیشه به صورت ترکیب آید: دل شکنی ، بت شکنی ، کارشکنی ، حق شکنی و غیره . (از یادداشت مؤلف ).- حق شکنی ؛ حق کسی را پایمال کردن . (یادداشت مؤلف ).- کارشکنی کردن ...
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ولایت شکن . (ناظم الاطباء).
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی .[ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان توران : سپه دید [ رستم ] چندان که دریای روم از ایشان نمودی چو یک مهره موم کشانی و شکنی و دری سپاه دگرگونه جوشن دگرگون کلاه .فردوسی .
-
micellar emulsion
نامیزۀ ریشالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نامیزهای که خودبهخود شکل میگیرد و اندازۀ قطرات آن در حدود 10 نانومتر است متـ . ریزنامیزه microemulsion
-
emulsifier, disperser
نامیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود متـ . عامل نامیزهساز emulsifying agent
-
emulsification
نامیزهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایند پراکنش یک مایع در مایعی که با آن امتزاجناپذیر است
-
meat emulsion
نامیزۀ گوشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردۀ گوشتی شامل نامیزههای سوسیس و دیگر نامیزههای مصرفی در صنعت گوشت که از دو فاز پیوسته، یعنی پروتئین و آب، و پراکنده، یعنی ذرات چربی، تشکیل شده است
-
destratification
لایهشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخلوط کردن لایههای آب سطحی و زیرسطحی در دریاچههای طبیعی یا مصنوعی یا مخلوط شدن این لایهها بهطور طبیعی
-
steganalysis
نهانشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] دانش و فن یافتن دادههایی که با استفاده از نهاننگاری پنهان شده است
-
وعده شکنی
لغتنامه دهخدا
وعده شکنی . [ وَ دَ / دِ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) شکستن قول و قرار. نقض عهد. پیمان گسلی .
-
crashing
زمانشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] روشی برای فشردهسازی زمانبندی پروژه از راه کاهش دیرش فعالیتهای برنامه و افزایش منابع مورداستفاده