کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامه آور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صحت نامه
لغتنامه دهخدا
صحت نامه . [ ص ِح ْ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قولی است در علم موسیقی ساخته ٔ نصیرالدین طوسی . (غیاث اللغات ) : صددل بیمار کرد انباز تصنیف سخن هر صریر خامه ٔ تأثیر صحت نامه است . محسن تأثیر.و در تعریف طاهرای چهارتاری : نوای بلبلان شرمنده ٔ اوبصحت ن...
-
طلاق نامه
لغتنامه دهخدا
طلاق نامه . [ طَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کاغذی که در آن وقوع طلاق زنی را نویسند. بیزاری نامه .
-
وداع نامه
لغتنامه دهخدا
وداع نامه . [ وِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) بدرودنامه . (از ناظم الاطباء). رجوع به وداع شود.
-
وصایت نامه
لغتنامه دهخدا
وصایت نامه . [ وَ / وِ ی َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) وصیت نامه . (ناظم الاطباء) : وصی ّ آدمی بر کل اولادوصایت نامه داری بر وصیت .سوزنی .
-
وصیت نامه
لغتنامه دهخدا
وصیت نامه . [ وَ صی ی َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سفارش نامه . (از ناظم الاطباء). اندرزنامه . || نامه ای که در آن وصیت شخصی نویسند و مهر و امضاء کنند تا وصی پس از مرگ او از روی آن نامه عمل کند.
-
وقف نامه
لغتنامه دهخدا
وقف نامه . [ وَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سند یا قباله ٔ وقف که در آن نام ملک یا املاک موقوفه و اسم واقف و محل و خصوصیات رقبات و چگونگی مصارف آنها و نام متولی و تعیین ترتیب متولیان بعد از متولی اول بیان شده باشد. (تاریخچه ٔ وقف در اسلام تألیف شهابی ).
-
وکالت نامه
لغتنامه دهخدا
وکالت نامه . [ وَ / وِ ل َ م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) نوشته و نامه ای متضمن واگذاری کاری یا خواستن انجام امری از جانب کسی (که اصطلاحاً موکل نامیده می شود) به دیگری (که اصطلاحاً به وکیل موسوم است ) با شرایط معین و حدود اختیارات مرقوم در آن .
-
افلاس نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'eflāsnāme نامهای شامل گواهی و امضای چند تن دایر بر افلاس و ورشکستگی کسی.
-
الماس نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'almāsnāme ۱. نامهای که مانند الماس برنده باشد.۲. نامۀ تند و تهدیدآمیز.
-
هبه نامه
لغتنامه دهخدا
هبه نامه . [ هَِ ب َ / ب ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) بخشش نامه . (ناظم الاطباء). در اصطلاح ، قباله ای است که بر طبق آن ، واهب مالی یا چیزی را (عین موهوبه ) به متهب ببخشد. (از حقوق مدنی ، تألیف موسی عمید).
-
آیین نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āy(')innāme ۱. دستورهایی که برای اجرای قانون یا انجام دادن کارهای اداری نوشته شود.۲. موادی که در شرح و تفسیر یا دستور اجرای مرامنامه یا اساسنامهای نوشته شده باشد؛ نظامنامه.
-
اجاره نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹اجارهنامچه› 'ejārenāme سندی که در آن حدود، شرایط، و اجارهبها نوشته میشود.
-
اجازه نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'ejāzenāme جواز؛ پروانه.
-
باستان نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāstānnāme نامۀ باستان؛ تاریخ و داستان پیشینیان؛ نامه یا کتابی که از گذشته حکایت میکند.
-
گنج نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ganjnāme ورقهای که در آن جای پنهان کردن گنج را نوشته باشند.