کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نامه
/nāme/
معنی
۱. مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته میشود و معمولاً بهوسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده میرسد.
۲. کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشتهشده.
۳. (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشتهای در موضوع معین: پایاننامه، سالنامه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جریده، خط، دستخط، رقعه، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته
فعل
بن گذشته: نامه زد
بن حال: نامه زن
دیکشنری
epistle, letter, missive, paper, petition
-
جستوجوی دقیق
-
نامه
واژگان مترادف و متضاد
جریده، خط، دستخط، رقعه، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته
-
نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - نوشته ، مکتوب . 2 - کتاب ، صحیفه .
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāmak] nāme ۱. مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته میشود و معمولاً بهوسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده میرسد.۲. کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشتهشده.۳. (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشتهای در موضوع معین: پایاننامه، سالنامه.
-
نامه
دیکشنری فارسی به عربی
رسالة , قائمة الشحن
-
واژههای مشابه
-
نامة
لغتنامه دهخدا
نامة. [ نام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نام ّ است . (از اقرب الموارد). رجوع به نام ّ شود. || حیاةالنفس . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). حیات نفس . (منتهی الارب ). || حس و حرکة. نأمة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) حس . جنبش . (منتهی الارب ). معروفت...
-
نأمة
لغتنامه دهخدا
نأمة. [ ن َءْ م َ ] (ع اِ) سرود یا آواز. (منتهی الارب ) نغمه . صوت . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || اسکت اﷲ نأمته ؛ بمیراند او را. (منتهی الارب ) . اماتة. (المنجد). رجوع به نامة.
-
عشق نامه
لغتنامه دهخدا
عشق نامه . [ ع ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ عاشقانه . (فرهنگ فارسی معین ). شیفتگی نامه . محبت نامه : بالای هزار عشق نامه آراسته شد به نوک خامه .نظامی .
-
گزارش نامه
لغتنامه دهخدا
گزارش نامه . [ گ ُ رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تعبیر خواب . || کتاب تفسیر. (برهان ) (آنندراج ). آن را گزارشی نامه هم میگویند. رجوع به گزارش و گزارنامه و گزاره نامه شود.
-
گزاره نامه
لغتنامه دهخدا
گزاره نامه . [ گ ُ رَ / رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) گزارش نامه است که کتاب تعبیر خواب و تفسیر باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گواهی نامه
لغتنامه دهخدا
گواهی نامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که در آن یک یا چند کس گواهی خود را نویسند. شهادت نامه . || تصدیق نامه ای که گذراندن تحصیلات شش ساله ٔ دبیرستان یا دوره ٔ دانشگاه را گواهی کند. دیپلم . لیسانس . || تصدیق نامه .اجازه نامه برای انجام داد...
-
کرسی نامه
لغتنامه دهخدا
کرسی نامه .[ ک ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نسب نامه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شجره ٔ خاندان . شجره نامه . (ناظم الاطباء).
-
گاه نامه
لغتنامه دهخدا
گاه نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) تقویم ، و پهلوی آن گاهنامک است .
-
کرایه نامه
لغتنامه دهخدا
کرایه نامه . [ ک ِ ی َ / ی ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجاره نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به اجاره نامه شود.