کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامنظمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامنظمی
لغتنامه دهخدا
نامنظمی . [ م ُن َظْ ظَ ] (حامص مرکب ) پراکندگی . آشفتگی . پریشانی . بی نظم و ترتیب بودن . منظم و بسامان و مرتب نبودن .
-
واژههای مشابه
-
نامنظمی عدسی چشم
دیکشنری فارسی به عربی
لا بوري
-
جستوجو در متن
-
praemorse/ premorse, bitten off
نوکجویده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که نوک نامنظمی دارد و به نظر میرسد جویده شده است
-
zygomatic process of maxilla, malar process
گونهسازۀ بَرواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] برجستگی نامنظمی در استخوان بَرواره که محل اتصال به استخوان گونه است
-
کروماتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cromatine] (زیستشناسی) ko(e)romātin ذرات نامنظمی که بهطور پراکنده در داخل هستۀ سلول وجود دارد و به راحتی رنگ میگیرد.
-
intortus
درونپیچ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پرسایی که رشتههای آن خمیدگی بسیار نامنظمی دارند و غالباًً به صورتی زیبا در هم میپیچند
-
لا بوري
دیکشنری عربی به فارسی
دچار بي نظمي در جليديه ء چشم , نامنظمي عدسي چشم
-
astigmatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آستیگماتیسم، نامنظمی عدسی چشم، دچار بی نظمی در جلیدیهء چشم
-
mould drop
ماسهریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی حجیم و نامنظمی با ظاهر شکننده در لبههای کناری یا گوشههای قطعۀ ریختگی که بخش کندهشدهای از دیوارۀ قالب به آن چسبیده است
-
shoal reef
آبسنگ آبتَلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] آبسنگی که در بین تودههای نامنظمی شکل میگیرد که در میان آبتَلهایی (shoals) از پودۀ آبسنگی آهکی غوطهور هستند
-
wash, cut 5
ماسهشویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شسته شدن ماسه از سطح قالب یا ماهیچه در راهبارهها (ingate) براثر عبور جریان مذاب که باعث به وجود آمدن برآمدگیهای حجیم و نامنظمی بر روی سطح قطعۀ ریختگی میشود
-
maxilla, superior maxillary bone, supramaxilla, upper jaw, upper jaw bone
فک بالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] هریک از دو استخوان نامنظمی که بخش اعظم استخوانبندی قسمت میانی صورت را تشکیل میدهند و در ساختار کام و کف حفرۀ چشم و حفرۀ اشکی نقش دارند متـ . بَرواره
-
apparent horizon
افق ظاهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] خط نامنظمی که در امتداد آن پرتوهای گسیلشده از نقطۀ مشاهده مماس بر سطح زمین باشد متـ . افق محلی local horizon افق مرئی visible horizon