کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
nominated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد شده، نامزد، منصوب
-
put forward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطرح کردن، نامزد شدن، طرح کردن، نامزد
-
postulants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاتلان، نامزد جدید، جدید الورود، نامزد ورود بخدمت کلیسا
-
postulant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلبستگی، نامزد جدید، جدید الورود، نامزد ورود بخدمت کلیسا
-
کاندیدا
فرهنگ واژههای سره
نامزد
-
name-dropping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد کردن
-
nominator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد
-
nominalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد شدن
-
fiance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد
-
nominalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد شدن
-
بَلگَه اِنّاختَن
لهجه و گویش بختیاری
balga ennâxtan نامزد کردن.
-
troth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزنش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی
-
troths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوروش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی
-
candidacy
نامزدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نامزد بودن برای تصدی یک سمت
-
betrothed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متعهد، نامزد شده