کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامحمود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نامحمود
/nāmahmud/
معنی
ناپسندیده؛ زشت و ناپسند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامحمود
لغتنامه دهخدا
نامحمود. [ م َ ] (ص مرکب ) ناخوب . ناپسند. ناپسندیده . منکر. زشت : در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود. (قابوسنامه ). و استقبال مقدم مرا چنین ذخیره ای نامحمود و شربتی ناگوار مهیا کرده . (سندبادنامه ص 124). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات...
-
نامحمود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] nāmahmud ناپسندیده؛ زشت و ناپسند.
-
جستوجو در متن
-
محمود
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده ۲. نیک
-
نقلانی کردن
لغتنامه دهخدا
نقلانی کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از آنجا که شب می خورده است به جای دیگر شدن . (یادداشت مؤلف ) : در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود که گفته اند النقلة مثلة. (قابوسنامه ) (یادداشت مؤلف ).
-
ناپسند
واژگان مترادف و متضاد
بد، رکیک، زشت، سخیف، سوء، قبیح، کریه، مذموم، مذموم، مستهجن، مکروه، ناخوشایند، ناخوشایند، نادلپذیر، ناشایسته، ناگوار، نامحمود، نامستحسن، نامطبوع، نامطبوع، نامطلوب، نامعقول، نامقبول، ناموزون، نکوهیده ≠ مطلوب
-
نامرضی
لغتنامه دهخدا
نامرضی . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمطبوع . ناپسند. ناگوار. مکروه . غیرمقبول . ناشایسته . (ناظم الاطباء). که موجب رضایت و مورد پسند خاطر نیست : و از سیر افعال نامحمود و صور اعمال نامرضی امتناع نمایند. (سندبادنامه ص 4).
-
نابرجایگاه
لغتنامه دهخدا
نابرجایگاه . [ ب َ] (ص مرکب ) نابجا. نه بجا. بیمورد. بی جا. بی موقع. نامناسب : لعنت بر تو باد و بر خواجه ات و نفرین بر من باد و برین سؤال نابرجایگاه . (سندبادنامه ص 902). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات نابرجایگاه در باب او تقدیم کردن . (سند...
-
بی عاقبت
لغتنامه دهخدا
بی عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عاقبت )بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. (ناظم الاطباء) : پاداش کردار نامحمود این بدکردار بی عاقبت چیست ؟ (سندبادنامه ص 230). اما دستوران بی عاقبت ، ابروار پیش آفتاب عدل او حجاب گشت...
-
ناستوده
لغتنامه دهخدا
ناستوده . [ س ِ / س ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناپسندیده . (آنندراج ). مذموم . ذمیم . نامحمود. ناپسندیده . ذمیمه . مذمومه . نکوهیده . نامستحسن . ناخوب . نامقبول : گفتم زندگانی خداوند دراز باد در کارها غلو کردن ناستوده است . (تاریخ بیهقی ). و اخلاق ناست...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده . (از اقرب الموارد). ستایش کرده شده . (منتهی الارب ). ستوده . مقابل نامحمود : بهتر کارها آن است که فاتحتی مرضی و عاقبتی محمود دارد. (کلیله و دمنه ). امیری بود ممدوح شعرا و محمود...
-
مفرط
لغتنامه دهخدا
مفرط. [ م ُ رِ ] (ع ص ) از حد درگذرنده و مجازاً به معنی کثیر و بسیار. (غیاث ) (آنندراج ). آنکه از حد می گذراند و از حد گذشته و بسیار فراوان . (ناظم الاطباء). افراطکننده . مبالغه کننده ٔ در کار. درگذرنده از حد کمال . گزافه کار، مقابل مُفَرِّط. (یادداش...
-
بادافره
لغتنامه دهخدا
بادافره . [ اَ رَه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف بادافراه . مکافات بدی . (فرهنگ نظام ): بمعنی بادافراه است که مکافات بدی باشد. (برهان ). مکافات بدیست . (آنندراج ). عقوبت و مکافات و انتقام و سیاست . (ناظم الاطباء: بادافراه ) : ببادافره این گناهم مگیرتو ای آفرین...
-
ناگوار
لغتنامه دهخدا
ناگوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوار = ناگور = ناگوارد = ناگورد). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوارا. ناگواره . ناگوارد. ضد گوارا. چیز بدهضم که زود گوارا نشود. (از آنندراج ). ناهاضم . (غیاث اللغات ). طعام ناپخته در معده را گویند. (ب...
-
بدسگال
لغتنامه دهخدا
بدسگال . [ ب َ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) بداندیش . بدخواه . دشمن . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : دل من پر آزار از آن بدسگال نبد دست من چیره بر بدهمال . ابوشکور.پدید آمد آن فره ایزدی برفت از دل بدسگالان بدی . دقیقی .روان نیاکان ما خوش کنیددل ب...