کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نامجو
/nāmju/
معنی
۱. جویای نام؛ شهرتطلب.
۲. [قدیمی] شجاع؛ دلیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جاهطلب، شهرتخواه، شهرتطلب، نامخواه
دیکشنری
aspiring
-
جستوجوی دقیق
-
نامجو
فرهنگ نامها
(تلفظ: nām ju) (به مجاز) نامدار ، مشهور ؛ (در قدیم) جویای آوازه و شهرت .
-
نامجو
واژگان مترادف و متضاد
جاهطلب، شهرتخواه، شهرتطلب، نامخواه
-
نامجو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (ص فا.) 1 - کسی که در پی آوازة ، نیک است . 2 - دلیر، شجاع .
-
نامجو
لغتنامه دهخدا
نامجو.(نف مرکب ) نامجوی . رجوع به نامجوی شود : به تفرش دهی هست با نام اونظامی از آنجا شده نامجو. نظامی .|| شخص دلیر. (فرهنگ نظام ). نامجوی . || جاه طلب . جویا و طالب مقام و منصب . || (اِ مرکب ) نام روز دهم از ماههای ملکی . (جهانگیری ) (از فرهنگ نظام ...
-
نامجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹نامجوی› [مجاز] nāmju ۱. جویای نام؛ شهرتطلب.۲. [قدیمی] شجاع؛ دلیر.
-
نامجو
دیکشنری فارسی به عربی
طموح
-
جستوجو در متن
-
نام خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nāmxāh آنکه خواهان نام و شهرت است؛ نامجو؛ نامخواهنده.
-
طموح
دیکشنری عربی به فارسی
جاه طلب , بلند همت , ارزومند , نامجو
-
ambitious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلند پروازانه، بلند همت، جاه طلب، ارزومند، نامجو
-
بلندپرواز
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوجگیر، بلندگرا، بلندیگرا ۲. اوجطلب، عظمتجو، افزونخواه، افزونطلب، بیشیطلب ۳. عظوتطلب، جاهطلب ۴. نامجو
-
نام طلب
لغتنامه دهخدا
نام طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) طالب نام . نامجو. جویای نام . که جویا و خواستار شهرت و آوازه است . شهرت طلب .
-
جو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ جُستن) ‹جوی› ju ۱. =جُستن۲. جوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جنگجو، دلجو، صلحجو، نامجو.۳. جوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جستجو، پرسوجو.
-
دلاور
واژگان مترادف و متضاد
باجرات، باشهامت، بهادر، بیباک، بیپروا، پهلوان، پیکارجو، تهمتن، جنجگو، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلیر، رشید، سلحشور، شجاع، شوالیه، غازی، نامجو، نترس، نیو، یل ≠ ترسو، جبون
-
نام خواه
لغتنامه دهخدا
نام خواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواهان نام . نامجو. شهرت طلب . حریص شهرت . آرزومند اشتهارو معروفیت . جویای نام و شهرت و افتخار : کدام است مرد از شما نامخواه که آید پدید از میان سپاه .دقیقی .