کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامجرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نامجرب
مترادف و متضاد
بیتجربه، بیتجربه، ناآزموده، نادیدهکار، ناشی ≠ آزموده، مجرب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامجرب
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربه، بیتجربه، ناآزموده، نادیدهکار، ناشی ≠ آزموده، مجرب
-
نامجرب
لغتنامه دهخدا
نامجرب . [ م ُ ج َرْ رَ ] (ص مرکب ) تجربه ناشده . آزموده ناشده . || بی اثر. غیرمجرب . مقابل مجرب .-دعای نامجرب ؛ دعای بی تأثیر و بی خاصیت . || ناآزموده . نکرده کار. ناشی . غمر. بی تجربه .
-
جستوجو در متن
-
ناآزموده
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربه، بیوقوف، تازهکار، خام، ناشی، نامجرب ≠ پخته مجرب
-
نادیدهکار
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربه، تازهکار، مبتدی، نامجرب، نوپیشه، نوکار ≠ مجرب
-
نادیده کار
لغتنامه دهخدا
نادیده کار. [ دی دَ /دِ ] (ص مرکب ) نامجرب . که ورزیده و کاردیده نیست .
-
خامطبع
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیتجربه، نامجرب، خامدست، ناآزموده، مبتدی ≠ مجرب ۲. ابله، احمق، جاهل، کودن، نادان ≠ عاقل
-
کمتجربه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیتجربه، ناشی، نامجرب ۲. تازهکار، مبتدی، نوپیشه ۳. نوآموز، نوپا ≠ مجرب
-
بیتجربه
واژگان مترادف و متضاد
تازهکار، خام، کمتجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب ≠ آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنهکار، مجرب
-
ناشی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیتجربه، تازهکار، کمتجربه، ناآزموده، نامجرب ۲. دراثر، متاثر، منتج ≠ آزموده
-
نااستاد
لغتنامه دهخدا
نااستاد. [ اُ ] (ص مرکب )ناآزموده کار و بی وقوف . (ناظم الاطباء). که مهارت ندارد. نامجرب . بی تجربه . ناشی . که ماهر در کاری نیست .
-
نکرده کار
لغتنامه دهخدا
نکرده کار. [ ن َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ناآزموده . ناشی . نامجرب . بی تجربه . (یادداشت مؤلف ). مقابل کرده کار.- امثال :نکرده کار را مبر به کار .
-
ناآزمودگی کار
لغتنامه دهخدا
ناآزمودگی کار. [ زِ / زْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کارناآزمودگی . بی تجربگی . نامجرب بودن . نداشتن مهارت : غِرَّة و غرارَة؛ ناآزمودگی کار. (منتهی الارب ).
-
مجرب
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزموده، باتجربه، پخته، تجربهدار، تجربهدیده، تجربهکار، حاذق، کارآزموده، کاردان، کارکشته، کارکرده، کهنهکار، ماهر ≠ نامجرب، ناآزموده، ناپخته ۲. آزمایشگر ۳. تجربهشده، آزمودهشده
-
نادیده روزگار
لغتنامه دهخدا
نادیده روزگار. [ دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) نامجرب . تجربه نیاموخته . جوان کار نادیده ٔ نورس : نادیده روزگارم از آن رسمدان نیم آری بروزگار شود مرد رسمدان .ابوالمعالی رازی .