کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامتجانس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نامتجانس
معنی
(مُ تَ نِ) [ فا - ع . ] (ص .)نامأنوس ، ناسازگار.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
ناسازگار، نامانوس، نامتناسب، ناموافق، ناهمگون ≠ متجانس
دیکشنری
heterogeneous, incongruous, inconsistent
-
جستوجوی دقیق
-
نامتجانس
واژگان مترادف و متضاد
ناسازگار، نامانوس، نامتناسب، ناموافق، ناهمگون ≠ متجانس
-
نامتجانس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نِ) [ فا - ع . ] (ص .)نامأنوس ، ناسازگار.
-
نامتجانس
لغتنامه دهخدا
نامتجانس . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ص مرکب ) ناهمجنس . که از یک جنس نیست . نامشابه . || نامأنوس . با هم ناگنجنده . ناموءالف . ناسازگار.
-
نامتجانس
دیکشنری فارسی به عربی
متعارض
-
جستوجو در متن
-
متعارض
دیکشنری عربی به فارسی
نامتجانس
-
nonuniform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر یکنواخت، غیریکنواخت، نامتجانس، غیریکسان
-
data fusion
همجوشی دادهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکپارچگی دادههای گرفتهشده از منابع مختلف و نامتجانس متـ . همآمیزی دادهها
-
selection
گزینش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تشخیص افراد یا رگههایی که در یک جمعیت نامتجانس برتر از دیگران هستند متـ . انتخاب
-
متجانس
واژگان مترادف و متضاد
سازگار، شبیه، متشابه، مشابه، همانند، همگون ≠ نامتجانس، ناهمگون
-
نامانوس
واژگان مترادف و متضاد
ناآشنا، ناسازگار، نامالوف، نامتجانس، نامجانس، ناهمجنس ≠ آشنا، مانوس، مجانس
-
نامتناسب
واژگان مترادف و متضاد
بیجا، بیقواره، نابجا، ناشایسته، نامتجانس، نامناسب، ناهماهنگ ≠ متناسب، هماهنگ
-
ناموافق
واژگان مترادف و متضاد
بدخلق، مخالف، ناسازگار، نامتجانس، نامطلوب، ناهماهنگ ≠ سازگار، هماهنگ
-
ناهمگون
واژگان مترادف و متضاد
متفاوت، ناجور، ناساز، نامتجانس، نامناسب، ناهمسان ≠ همانند، همگون
-
التقاطی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) گردآوری و پیوند غیراصولی چندین مجموعة ایدئولوژیکی و نظریه های نامتجانس .