کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نالین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نالین
/nālin/
معنی
از جنس نی؛ نیی؛ نیین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نالین
لغتنامه دهخدا
نالین . (ص نسبی ) (از: نال + ین ، علامت نسبت ) نالی . نئی . از جنس نی : مستان سخن گزافه و چون مستان گر خر نه ای مخر کمر نالین . ناصرخسرو.رجوع به نال شود. || (اِ) در جنوب شرقی ایران و کرمان ، تلفظ دیگری از نهالین . رجوع به نهالی و نهالین شود.
-
نالین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) ‹نالی› [قدیمی] nālin از جنس نی؛ نیی؛ نیین.
-
واژههای همآوا
-
نعلین
لغتنامه دهخدا
نعلین . [ ن َ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ بخش سردشت شهرستان مهاباد است . دهستان نعلین از 17 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 2510 تن است . قراء مهم این دهستان عبارت است از: سرپونکان ، نبی آباد، موسی آلان ، گرور. مرکز...
-
نعلین
لغتنامه دهخدا
نعلین . [ ن َ ل َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نعل است ، به معنی جفتی کفش . (یادداشت مؤلف ). || یک جفت کفش چوبین . (ناظم الاطباء).- نعلین چوبین ؛ آنچه مثل کفش از چوب ساخته به وقت استنجا و وضو در پاکنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کفش از چرم زرد که ارباب عما...
-
نعلین
واژگان مترادف و متضاد
پایافزار، کفش
-
نعلین
فرهنگ فارسی معین
(نَ لَ یا لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تثنیة نعل . 2 - یک جفت کفش . 3 - نوعی کفش بدون پاشنه و با رویة کوتاه و نوک برگشته .
-
نعلین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ نعل] na'leyn ۱. نوعی کفش بیپاشنه با رویۀ کوتاه که بیشتر روحانیان به پا میکنند.۲. [قدیمی] کفش.
-
نعلین
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dampâyi طاری: naɂleyng طامه ای: naɂleyn طرقی: na:leyn / malaki کشه ای: naɂleyn نطنزی: dempâyi
-
جستوجو در متن
-
نالی
لغتنامه دهخدا
نالی . (ص نسبی ) نالین . نئی . منسوب به نال به معنی نیشکر. و رجوع به نال شود. || (اِ) نهالی . تلفظ دیگری است از نهالی ، در ولایات جنوب شرقی ایران . رجوع به نهالی شود.