کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناله کردن
لغتنامه دهخدا
ناله کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نالیدن . زاریدن . گریه کردن . گریستن . (از ناظم الاطباء). نالیدن . فغان برداشتن . آه و افغان کردن . رجوع به ناله شود. || تضرع کردن . به آه و زاری التماس و دعا کردن : ناله میکن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر...
-
ناله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
آهة , ثغاء , عويل
-
واژههای مشابه
-
نالة
لغتنامه دهخدا
نالة. [ل َ ] (ع اِ) گرداگرد حرم یا میدان و ساحت مکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماحول الحرم اَو ساحة مکه . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || نالةالدار؛ قاعتها. (معجم متن اللغة). گشادگی سرای . (منتهی الارب ). میان سرای . (مهذب الا...
-
هم ناله
لغتنامه دهخدا
هم ناله . [ هََ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه با دیگری نالد. (یادداشت مؤلف ). روضه خوانها می گویند: خواهر، با زهرا همناله شو. (یادداشت مؤلف ).
-
ناله پرداز
لغتنامه دهخدا
ناله پرداز. [ ل َ / ل ِ پ َ ] (نف مرکب ) ناله سنج . فریاد و فغان کننده . زاری کننده . (از ناظم الاطباء) : پیش ازین از ناله پردازان اثر پیدا نبودعشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود.میرزارضی دانش (از آنندراج ).
-
ناله پرورد
لغتنامه دهخدا
ناله پرورد. [ ل َ / ل ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) به ناله پرورده شده . مجازاً، پرناله . ناله گر. باناله . خوشنوا : نئی ناله پرورد از آن چاه ژرف .نظامی .
-
ناله سنج
لغتنامه دهخدا
ناله سنج . [ ل َ / ل ِ س َ ] (نف مرکب ) ناله پرداز. ناله گر. رجوع به ناله پرداز شود.
-
ناله کنان
لغتنامه دهخدا
ناله کنان . [ ل َ/ ل ِ ک ُ ] (نف مرکب ) ناله گر. ناله گیر. کسی که ناله و فریاد و فغان میکند. (از ناظم الاطباء). ناله کننده .نالان . نالنده . که می نالد. که فغان زند : چنگ برهنه فرق را پای پلاس پوش بین خشک رگی کشیده خون ناله کنان ز لاغری . خاقانی .همه...
-
ناله گر
لغتنامه دهخدا
ناله گر. [ ل َ / ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) نالنده . نالان . که می نالد. که ناله می کند.
-
ناله گری
لغتنامه دهخدا
ناله گری . [ ل َ /ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت ناله گر : یار ار گهی به چاره گری یاریم نکردباری حسن به ناله گری یار شد مرا. میرحسن دهلوی (از آنندراج ).رجوع به ناله گر و ناله شود.
-
چس ناله
لغتنامه دهخدا
چس ناله . [ چ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه ، ناله ٔ دروغین بمزاح و شوخی . آه و ناله ٔ ساختگی ، برای جلب توجه یا جلب ترحم . ناله از روی ناز.
-
چوس ناله
لهجه و گویش تهرانی
ناله تصنعی
-
ناله رامسری
واژهنامه آزاد
تخلص شاعر مازندرانی شهر رامسر که به زبان فارسی و زبان مادری - فلکلوریک و در بحور آزاد ، کلاسیک و قالبهای گوناگون تبحر داشته و برخی از اشعارش از جمله شعر:سیگارهای فصلی - ریش من -و... و... باعث شده که وی را "شاعر رند" بنامند. اجراهای او نیز در شعرخوانی...
-
نال، ناله، ناله زدن، نال زدن
لهجه و گویش تهرانی
نالیدن ،گفتن