کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناقور
/nāqur/
معنی
سازی بادی، شبیه بوق یا شاخ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقور
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) صور، بوق ، شیپور.
-
ناقور
لغتنامه دهخدا
ناقور. (ص ) به معنی نامبردار است ، یعنی آنچه از آن در جاها بازگویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). مشهور. نامدار. (از ناظم الاطباء). مصحف «نامور». (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ).
-
ناقور
لغتنامه دهخدا
ناقور. (ع اِ) شاخ دمیدنی که صور باشد. قوله تعالی فاًذا نُقِر فی الناقور (قرآن 8/74)؛ ای فی الصور. (منتهی الارب ). صور. (ترجمان علامه جرجانی ). صور اسرافیل و هر بوق . (فرهنگ نظام ). نای بزرگ را هم گفته اند که کرنای باشد و در عربی صور اسرافیل را خوانند...
-
ناقور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (موسیقی) nāqur سازی بادی، شبیه بوق یا شاخ.
-
ناقور
لهجه و گویش تهرانی
صور
-
ناقور
واژهنامه آزاد
ناقور بمعنی شاخ دمیدن می باشد
-
واژههای مشابه
-
نَّاقُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيزي که به آن ميکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظير جمله نفخ در صور کنايه از زنده کردن مردگان در قيامت و احضار آنان براي حسابرسي است)
-
واژههای همآوا
-
نَّاقُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيزي که به آن ميکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظير جمله نفخ در صور کنايه از زنده کردن مردگان در قيامت و احضار آنان براي حسابرسي است)
-
جستوجو در متن
-
نواقیر
لغتنامه دهخدا
نواقیر. [ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ناقور. رجوع به ناقور شود.
-
نُقِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
کوبيده شد( جمله نقر در ناقور نظير جمله نفخ در صور کنايه از زنده کردن مردگان در قيامت و احضار آنان براي حسابرسي است)
-
چیزک
لغتنامه دهخدا
چیزک . [ زَ ] (اِ مصغر) چیز کوچک . چیز کم .- چیزکی ؛ چیز کمی . چیز کوچکی . چیزی کم . چیزی خرد : ناله ٔ سرنا و تهدید دهل چیزکی ماند بدان ناقور کل . مولوی .گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی یادمان آمد از آنها چیزکی . مولوی .چیزکی از آب هستش در جسدبول گیرش آ...
-
صور
لغتنامه دهخدا
صور. (ع اِ) بوق . (مهذب الاسماء). شاخ حیوان که آنرا مینوازند. (غیاث اللغات ). شاخ که در آن دمند. (منتهی الارب ). نای . ناقور. قرن . شاخ . (منتهی الارب ) : دم صور بشناس و انگیختن روانها به تنها برآمیختن . اسدی .گیتی بمثل سرای کار است تا روز قیام و نفخ...