کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناقه
/nāqe/
معنی
۱. [جمع: نوق و اَنواق] شتر ماده.
۲. (نجوم) صورت فلکی مشترکی در ذاتالکرسی، حامل رٲسالمغول، و امراةالمسلسله؛ شتر؛ ستور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشتر، شتر
۲. نقاهتمند
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشتر، شتر ۲. نقاهتمند
-
ناقه
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ناقة ] (اِ.) شتر ماده . ؛ ~ بر بلندی راندن کنایه از: کاری را آشکار کردن ، کاری را آشکارانه انجام دادن .
-
ناقه
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِفا.) آن که از بیماری بیرون آمده و هنوز کاملاً تندرست نشده ، از بیماری برخاسته ، بیمارخیز. ج . ناقهین .
-
ناقه
لغتنامه دهخدا
ناقه . [ ق ِه ْ ] (ع ص ) از بیماری به شده . (مهذب الاسماء). به شده از بیماری . (منتهی الارب ). آن باشد که از بیماری بیرون آمده باشد و هنوز تندرست نگشته و آن حال را نقاهت گویند. (فرهنگ نظام از جواهر اللغة). با «ها»ی ملفوظ، دارای نقاهت و آنکه ازبیماری ...
-
ناقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ناقَة] [قدیمی] nāqe ۱. [جمع: نوق و اَنواق] شتر ماده.۲. (نجوم) صورت فلکی مشترکی در ذاتالکرسی، حامل رٲسالمغول، و امراةالمسلسله؛ شتر؛ ستور.
-
ناقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nāqeh بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد.
-
واژههای مشابه
-
ناقة
لغتنامه دهخدا
ناقة. [ ق َ ] (ع اِ) شتر ماده . (منتهی الارب ). الانثی من الابل . (المنجد) (اقرب الموارد).ماده شتر. (ناظم الاطباء). اشتر ماده . (مهذب الاسماء) (دهار). اروانه . مایه . مادینه شتر. ج ، ناق ، نوق ، أنوق ، انؤق ، اونق ، اینق ، نیاق ، ناقات ، انواق . جج...
-
نَاقَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
شتر ماده
-
حجر ناقه
لغتنامه دهخدا
حجر ناقه . [ ح َ ج َ رِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مستوفی گوید: در چراگاه شتر میباشد (؟). چون آنرا بر خوان و سفره ٔ طعام نهند هرکه از آن خورد لذتش نداند. (نزهة القلوب ).
-
ناقه ٔ صالح
لغتنامه دهخدا
ناقه ٔ صالح . [ ق َ / ق ِ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) شتری که صالح پیغمبر برانگیخت معجزنمائی خویش را، و قوم عاد را از کشتن آن شتر برحذر داشت و چون قوم نصیحت واندرز صالح را ناشنوده گرفتند و شتر را کشتند، خداوند صاعقه ای بر آنان فروفرستاد و قوم تباه کار کافر رابک...
-
واژههای همآوا
-
ناغه
لغتنامه دهخدا
ناغه . [ غ َ / غ ِ ] (هندی ، ص ) خالی . تهی . صفر. || غیرمستعمل . || (اِ) فرصت . مهلت . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
قسوس
لغتنامه دهخدا
قسوس . [ ق َ ] (ع ص ) ناقه ای که تنها چرا کند. || ناقه ٔ دشوارخوی . || ناقه ای که شیر آن کم شدن گیرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).