کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقل دام اندازی بیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
suppressor transfer RNA
رِنای ناقل سرکوبگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رِنان جهشیافتهای که یک رمزۀ بیمعنا را در یک رِناپ شناسایی و ترجمه میکند اختـ . رِنان سرکوبگر suppressor tRNA
-
isoaccepting transfer RNA, isoacceptor transfer RNA, transfer RNA isoacceptor
رِنای ناقل همسانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از رِنانهایی که با پادرمزههای مختلف آمینواسید یکسانی را حمل میکند اختـ . رِنان همسانپذیر isoaccepting tRNA, isoacceptor tRNA
-
cognate transfer RNA
رِنای ناقل همشناسا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از رِناهای ناقلی که یک زیمایۀ خاص آنها را شناسایی و باردار میکند اختـ . رِنان همشناسا cognate tRNA
-
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
دیکشنری فارسی به عربی
جين
-
جستوجو در متن
-
trapping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دام انداختن، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
-
light harvesting efficiency
فرهنگ لغات علمی
بازده به دام اندازی نور
-
trapping-detrapping
فرهنگ لغات علمی
در دام اندازی و رهاسازی پی در پی
-
traps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تله ها، دام، تله، گیر، دریچه، نیرنگ، اسباب، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله، بدام انداختن، در تله انداختن
-
trap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تله، دام، گیر، دریچه، نیرنگ، اسباب، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله، بدام انداختن، در تله انداختن
-
ناظم کرمانی
لغتنامه دهخدا
ناظم کرمانی . [ ظِم ِ ک ِ ] (اِخ ) از شاعران متأخر است . مؤلف صبح گلشن آرد: «از وطن به هندوستان قدم گذاشت و در کانپور با قاضی محمدصادق اختر صحبت داشت » ، و نیز این سه بیت را از او نقل کرده است :شدم آخراسیر غمزه ٔ هندوی طنازی جفاجو نازنینی سروقدی عش...
-
دستکار
لغتنامه دهخدا
دستکار.[ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به دست کارنده . (برهان ). صانع و استاد هنرمند. (غیاث ). استاد چابکدست ماهر که دستکاری چیزها کند چون جراح و کحال و روشنگر. (انجمن آرا) (از آنندراج ). صنعت و پیشه کار و پیشه ور و کارگر. (ناظم الاطباء). صنعت کار. کارگر....
-
اثیر
لغتنامه دهخدا
اثیر. [ اَ ] (اِخ ) اخسیکتی . از شعرای مائه ٔ ششم هَ .ق . عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 224گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع است و مطبوع و معانی او را ملک است و وقتی یکی از فضلا از داعی معنی این چند بیت که در قصیده ای معروف گفته است سؤال کرد:چو طرد و عکس ...
-
مهره
لغتنامه دهخدا
مهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1608).بهر میل بر مهره ای از بلوربر او گوهری چون درخشنده هور. اسدی (گرشاسب نامه ...