کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقب
لغتنامه دهخدا
ناقب . [ ق ِ ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناقب [ به معنی مغاره ] با «ادامی » ذکر می شود و آن شهری است بر حدود «نفتالی » در ادامی . و برخی را گمان چنان است که ناقب شهری است غیر از ادامی و همان خرابه ٔ «سیاده » است که به مسافت چهار میل به جنوب ط...
-
ناقب
لغتنامه دهخدا
ناقب . [ ق ِ ] (ع ص ) آنکه نقب می کند و دیوار را سوراخ میکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسم فاعل است از نقب . رجوع به نقب شود. || آنکه بحث می کند از خبر و می کاود آن را. (ناظم الاطباء). || (اِ) قرحه ای است که به پهلو برآید. (از المنجد). ناقبه...
-
جستوجو در متن
-
ناقبة
لغتنامه دهخدا
ناقبة. [ ق ِ ب َ ] (ع اِ) ریش که بر پهلو برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناقب و ناقبة، قرحه ای که از پهلو برآید و در شکم پیشروی کند و سرش از درون باشد. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). ریشی که بر پهلو برمی آید و بر شکم مستولی میگردد. (ناظم ال...