کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناف بند
لغتنامه دهخدا
ناف بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) بند ناف نوزاد که برند. (یادداشت مؤلف ).
-
ناف بند
لهجه و گویش تهرانی
بند پهن دارای گلوله مانندی روی آن که روی ناف نوزاد میبستند
-
واژههای مشابه
-
نأف
لغتنامه دهخدا
نأف . [ ن َ ءَ ] (ع مص ) نَاءْف . رجوع به نَاءْف شود.
-
نأف
لغتنامه دهخدا
نأف . [ ن َءْف ْ ] (ع مص ) کوشیدن . جِدّ. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). کوشش کردن . (ناظم الاطباء). || خوردن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). أکل . نَاءَف . (المنجد). || خوردن گزبن چیزی را: نأفه نأفاً؛ اکل خیاره . ...
-
umbilical region
ناحیۀ ناف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] یکی از نواحی نهگانۀ شکم که دور ناف قرار دارد
-
مام ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māmnāf = ماما
-
ناف افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) جابجا شدن عضلات ناف به سبب برداشتن باری سنگین یا بکار بردن زور زیاده از حد یا ترسیدن بسیار.
-
ناف افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص ل .) کنایه از: درمانده شدن .
-
آویخته ناف
لغتنامه دهخدا
آویخته ناف . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) اَبْجَر. بَجْراء.
-
پیش ناف
لغتنامه دهخدا
پیش ناف . (اِ مرکب ) در اصطلاح قصابی ، گوشت نواحی ناف گوسفند یا گاو و جز آن . گوشت عضلات شکم در گاو و گوسفند و جز آن : المنقب ؛ پیش ناف اسب . (السامی ).
-
ناف آسمان
لغتنامه دهخدا
ناف آسمان . [ ف ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطب فلک . (آنندراج ). وسطالسماء. وسط آسمان . میان آسمان : سپهر گفت بهل مدح روزگار بگوکه آفتاب سوی ناف آسمان آمد.عرفی (از آنندراج ).
-
ناف ارض
لغتنامه دهخدا
ناف ارض . [ ف ِ اَ ] (اِخ ) کنایه از مکه ٔ معظمه است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از رشیدی ). ناف زمین . ناف خاک . ناف عالم . مکه ٔ معظمه و خاک کعبه . (ناظم الاطباء). ناف زمین . ناف خاک . ناف عالم . قدما بر آن بودند که مکه در مرکز زمین واقع است . (حاشی...
-
ناف افتادن
لغتنامه دهخدا
ناف افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) ناف گسیختن . عبارت از بیجا [ جابجا ] شدن عضلات ناف است به سبب برداشتن بارسنگین یا زور کردن زیاده از مقدور یا خوف عظیم خوردن که رنگ را زرد کند و اطلاق آن بر آدم و غیر آدم هم آید چون بار بسیار بر پشت اشتر و قاطر اندازن...
-
ناف افکندن
لغتنامه دهخدا
ناف افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از درمانده شدن . (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ) : نافه ٔ مشک نباشد به بیابان ختن ناف افکنده به همراهیش آهوی ختا.محمد سعید اشرف (از فرهنگ نظام ) (از بهار عجم ).