کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناف پری
لغتنامه دهخدا
ناف پری . [ ف ِ پ َ ] (اِ مرکب ) ناف پریان . قسمی شیرینی چون قرصی کوچک که شکل ناف دارد. (یادداشت مؤلف ). || قسمی گره برای زینت . (یادداشت مؤلف ).
-
ناف پیچیدن
لغتنامه دهخدا
ناف پیچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) ناف پیچ . پیچشی که در ناف به هم رسد. (آنندراج ). || ناف افتادن . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناف افتادن شود.
-
ناف تراشیدن
لغتنامه دهخدا
ناف تراشیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) صاحب آنندراج «کنایه از کشتن و هلاک کردن » گوید و بیت ذیل را از عرفی به شاهد آن آرد، اما در استنباط خود بر صواب نیست و بیت شاهد «از ناف تراشیدن » نیست : به سنبل می زند چوگان زلفی سیلی خجلت که از ناف آهوی چین می تراش...
-
ناف خاک
لغتنامه دهخدا
ناف خاک . [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکم خاک . دل خاک . قعر زمین . بطن زمین . درون زمین . دل زمین : زری کآدمی را کند بیمناک چه در صلب آتش چه در ناف خاک .|| (اِخ ) کنایه از مکه . ناف ارض . رجوع به ناف ارض شود.
-
ناف روز
لغتنامه دهخدا
ناف روز. [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میانه ٔ روز. (آنندراج ). کنایه از ظهر است . نیمروز.
-
ناف زدن
لغتنامه دهخدا
ناف زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ناف بریدن . (برهان قاطع). قطع کردن ناف طفل نوزائیده . (غیاث اللغات ). بریدن ناف نوزاد. بریدن روده ای که از ناف طفل هنگام تولد آویزان است : لیس من اهلک بگوش عالم اندر گفت عقل آن زمان کز روی فطرت ناف من زد مادرم . خاقانی ...
-
ناف زمین
لغتنامه دهخدا
ناف زمین . [ ف ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ناف خاک . شکم خاک . || مرکز زمین : دهلیز سراست ناف فردوس چون ناف زمین میان کعبه . خاقانی . || (اِخ ) ناف ارض . کنایه از کعبه ٔ معظمه . (برهان قاطع). مکه ٔ معظمه ، برای اینکه مسلمانان تمام روی زمین در نما...
-
ناف شب
لغتنامه دهخدا
ناف شب . [ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نصف شب است . (برهان قاطع) (انجمن آرا). نصف شب . (ناظم الاطباء). دل شب : اگر ناف بهشت از شب تهی ماندآن نمی دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکارست این .خاقانی .
-
ناف عالم
لغتنامه دهخدا
ناف عالم . [ ف ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرکز عالم . مرکز زمین . || (اِخ ) به معنی ناف زمین است که کنایه از مکه ٔ معظمه باشد. (برهان قاطع). مکه ٔ معظمه . (غیاث اللغات ). ناف ارض . ناف زمین . رجوع به ناف ارض شود : قدم بر سر ناف عالم نهادبسی ناف...
-
ناف عروسان
لغتنامه دهخدا
ناف عروسان . [ف ِ ع َ ] (اِ مرکب ) قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ).
-
ناف گسیختن
لغتنامه دهخدا
ناف گسیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ناف افتادن . (فرهنگ نظام )(از آنندراج ). رجوع به ناف افتادن شود : ز سهم کمان رنگ خورشید ریخت ز بیم سنان ناف گردون گسیخت .قدسی (از فرهنگ نظام ).
-
ناف هفته
لغتنامه دهخدا
ناف هفته . [ ف ِهََ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزسه شنبه است که در وسط هفته واقع است . (برهان قاطع).روز سه شنبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : فردا که ناف هفته و روز سه شنبه است روزی که هست از شب قدری خجسته تر . انوری .روز می خوردن...
-
ناف بند
لغتنامه دهخدا
ناف بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) بند ناف نوزاد که برند. (یادداشت مؤلف ).
-
ناف پیچ
لغتنامه دهخدا
ناف پیچ . (اِ مرکب ) درد پیچش . (غیاث اللغات ). ناف پیچیدن . دردی که در ناحیه ٔ ناف پدید آید و شخص را متألم سازد : پر از هند دوات آید برون طاوس کلک من خورد صد ناف پیچ رشک کبک از طرز منقارش .صائب (از آنندراج ).
-
نافه ناف
لغتنامه دهخدا
نافه ناف . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از آهوی مشکین است . (آنندراج ). رجوع به نافه شود.