کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نافه ناف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نافه ناف
لغتنامه دهخدا
نافه ناف . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از آهوی مشکین است . (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
-
واژههای مشابه
-
androphore, androphorum
نافهبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] برجستگی نَهنج بین گلبرگها و پرچمها که نافه و مادگی بر روی آن قرار میگیرد
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) (ص مر.) خوشبو، معطر.
-
نافه ٔ مشک
لغتنامه دهخدا
نافه ٔ مشک . [ ف َ / ف ِ ی ِ م ُ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نافجه . فارةالمسک . (السامی فی الاسامی ). نافجة. (دهار). لبیخة. (منتهی الارب ). نافه : نافه ٔ مشکم که گر بندم کنی در صد حصارسوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من . خاقانی .چون نافه ٔ مشک...
-
نافه گشودن
لغتنامه دهخدا
نافه گشودن . [ ف َ / ف ِ گ ُ دَ] (مص مرکب ) گشودن نافه . باز کردن نافه . باز کردن سر نافه . مجازاً، به معنی مشکین کردن هوا : هر نافه که می گشود از آن زلف خون در دل آهوان چین داشت .طالب آملی (از آنندراج ).
-
نافه کش
لغتنامه دهخدا
نافه کش . [ ف َ / ف ِک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه نافه ٔ مشکین با خود دارد.که نافه با خود دارد. آهوئی که نافه ٔ مشکین دارد.
-
نافه کشی
لغتنامه دهخدا
نافه کشی . [ ف َ / ف ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل نافه کش . صفت آهوی نافه دار : هر آهو که با داغ او زاده بودز نافه کشی نافش افتاده بود.نظامی .
-
نافه گشا
لغتنامه دهخدا
نافه گشا. [ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نافه ٔ مشک را باز می کند و از هم می گشاید. که با گشودن نافه هوا را مشک آگین و معطر می کند.
-
نافه گشائی
لغتنامه دهخدا
نافه گشائی . [ ف َ / ف ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل نافه گشای . سر نافه بازکردن . مجازاً، به معنی عطرافشانی و معطر و مشک آگین کردن هوا.- نافه گشائی کردن ؛ نافه را باز کردن . کنایه از عطر افشانی کردن : چون صبحدم عید کند نافه گشائی بگشای سر خم که کند صبح ...
-
نافه گشای
لغتنامه دهخدا
نافه گشای . [ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) نافه گشا. عطرافشان . که هوا را معطر می کند. که فضا را خوشبوی و عطرآگین کند. رجوع به نافه گشا شود : بر تن چنگ بند رگ وز رگ خم گشای خون کآتش و مشک زد بهم نافه گشای صبحدم . خاقانی .دستم از نامه ٔ او نافه گشای سخن...
-
نافه مو
لغتنامه دهخدا
نافه مو. [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) پیری که موهایش مثل موی نافه سفید شده باشد. (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
-
مشک نافه
لغتنامه دهخدا
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که دانه و تخم آن بمانند مشک خوشبوی می باشد. (برهان ). نام گیاهی است که دانه و تخم آن به مانند مشک خوشبو باشدو همان مشکک است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشک زمین . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). وج...
-
مشک نافه
لغتنامه دهخدا
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ک ِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مشک خالص و بی غش . (برهان ) (آنندراج ). مشک خالص . (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) : زر به خروار و مشک نافه به کیل وز غلام و کنیز چندین خیل . نظامی (هفت پیکر ص 132).و رجوع به مشک و مشک ناب و ...
-
نافه دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] nāfedam معطر؛ خوشبو؛ مانند نافه.