کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناعق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناعق
لغتنامه دهخدا
ناعق . [ ع ِ ] (ع ص ) کلاغ بانگ کننده . (ناظم الاطباء). اسم فاعل است از نعق . رجوع به نعق شود.
-
واژههای همآوا
-
نعاق
لغتنامه دهخدا
نعاق . [ ن ُ ] (ع مص ) نعق . نعیق . نعقان . (متن اللغة). بانگ بر گوسفند زدن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن شبان گوسفندان خود را و زجر نمودن . (آنندراج ). بانگ زدن بر گوسفندان و زجر کردن آنها را . (از متن اللغة). || بانگ کردن غراب . (آنندراج ). نعی...
-
جستوجو در متن
-
نعقة
لغتنامه دهخدا
نعقة. [ن َ ع َ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعق . (از ناظم الاطباء).
-
حجةالاسلام تبریزی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان . علاوه بر مراتب علمی ، قریحه ٔ شعری او هم بس...