کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناعت
لغتنامه دهخدا
ناعت . [ ع ِ ] (اِخ ) موضعی است در دیار بنی عامربن صعصعه . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
اختصاص ناعت
لغتنامه دهخدا
اختصاص ناعت . [ اِ ت ِ ص ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از تعلق مخصوص است که بواسطه ٔ آن یکی از متعلقین را ناعت و دیگری را منعوت گویند. نعت حال است و منعوت محل . مانند تعلقی که بین رنگ سفیدی و جسم پیدا شود که سفیدی نعت است و جسم منعوت . گویند...
-
واژههای همآوا
-
نعاة
لغتنامه دهخدا
نعاة. [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعی ، به معنی آن که خبر مرگ کسی را آورد. رجوع به ناعی شود.
-
نعات
لغتنامه دهخدا
نعات . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعی .(یادداشت مؤلف ). نعاة. رجوع به ناعی و نعاة شود.
-
ناعط
لغتنامه دهخدا
ناعط. [ ع ِ ] (اِخ ) قصری است بر دو کوه به یمن هندان را. (از معجم البلدان ).
-
ناعط
لغتنامه دهخدا
ناعط. [ ع ِ ] (اِخ ) قلعه ای است قدیمی بر فراز کوهی به ناحیت یمن که از آن یکی از [ ملوک ] ذوی الاذواء بود نزدیک عدن . (از معجم البلدان ).
-
ناعط
لغتنامه دهخدا
ناعط. [ ع ِ ] (اِخ ) لقب پدر گروهی از طایفه ٔ همدان . (ناظم الاطباء).بنوناعط؛ حیی است از بنی همدان . (معجم متن اللغة).
-
ناعط
لغتنامه دهخدا
ناعط. [ ع ِ ] (اِخ )روستائی است به یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام روستائی در یمن . (ناظم الاطباء). مخلافی است در یمن در آن است حصن ها و قریه ها و معاقل . (معجم متن اللغة).
-
ناعط
لغتنامه دهخدا
ناعط. [ ع ِ ] (ع ص ) مسافر دوردست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آنکه لقمه را به دو نصف بریده نیمه را بخورد و نیمه ٔ دیگر را بیندازد جهت کثرت و فراخی یا سوء ادب در طعام خوردن و عدم مروت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ا...
-
نائط
لغتنامه دهخدا
نائط. [ ءِ ] (ع ص ) نعت است از نوط. (اقرب الموارد). || (اِ) رگی است در پشت مازه . آن رگ که دل بدو آویخته بود از وتین .رگ پشت که زیر دو تندی پشت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). والنائط، عرق مستبطن الصلب تحت المتن او ممتد فی الصلب یعالج المصفور بقطعه ...