کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناظر خاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قیم و ناظر
فرهنگ گنجواژه
سرپرست.
-
حاضر و ناظر
فرهنگ گنجواژه
کاملاً آگاه.
-
ناظر و حاضر
فرهنگ گنجواژه
حاضر.
-
جستوجو در متن
-
مراقب
دیکشنری عربی به فارسی
نگهدار , نگهبان , حافظ , اگاهي دهنده , انگيزنده , گوشيار , به علا ءم رمزي مخابراتي گوش دادن , مبصر , مشاهده کننده , مراقب , پيرو رسوم خاص , سرپرست , ولي , رءيس , ناظر , قراول , بازرس
-
مراقبت
لغتنامه دهخدا
مراقبت . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی . رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه ٔ اوقات گزاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داشت . (کلیله و دمنه ). دو طرف در ا...
-
صاحب دیوان
لغتنامه دهخدا
صاحب دیوان . [ ح ِ ب ِ دی / ح ِ دی ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سرکار و ناظر خزانه و مالیه ٔ دولت . عهده دار عایدات مملکت . شغلی بوده است تقریباً معادل با وظیفه ٔ مستوفی یا مستوفی الممالک در این اواخر یا وزارت مالیه ٔ کنونی : پس از وفات سلطان محمود... مهم ص...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) خواهش گری . قوله تعالی : و لاتنفعها شفاعة (قرآن 123/2)؛ ای ما لها شافع فتنفعها شفاعته . (از ناظم الاطباء). درخواست آمرزش گناه از کسی که جنایت و ستم درباره ٔ او انجام شده است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). پرسش ...
-
اخلاق
لغتنامه دهخدا
اخلاق . [ اَ ] (ع اِ) (علم الَ ....) دانش بد و نیک خویها. یکی از سه بخش فلسفه ٔ عملیه ، و آن تدبیر انسان است نفس خود را یا یک تن خاص را. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: علم اخلاق عبارتست از علم معاشرت با خلق و آن از اقسام حکمت عملیه است و آنرا تهذیب ...
-
منشی
لغتنامه دهخدا
منشی . [ م ُ ] (ع ص ) آغازکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ایجادکننده . بوجودآورنده . ابداع کننده : اگر چه منشی و مبدع آن را به فضل تقدم بل به تقدم فضل رجحانی شایع است ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 296). در این معانی به چشم حقد و حسد که مظ...
-
معادله
لغتنامه دهخدا
معادله . [ م ُ دَ ل َ / دِ ل ِ ] (از ع ،اِمص ) برابری . هم چندی . هم سنگی . هم تنگی . توازن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معادلة شود. || (اصطلاح ریاضی ) تساوی بین مقادیر معلوم و مجهول ، به شرطی که تنها به ازای مقادیر خاصی از مجهول برقرار ب...
-
جدل
لغتنامه دهخدا
جدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار. (مهذب الاسماء). مخاصمت . ستیز. || قدرت بر خصومت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانائ...
-
زاویه
لغتنامه دهخدا
زاویه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) کنج و بیغوله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنج و گوشه . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در لغت بمعنی رکن است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 623). || رکن خانه و از این معنی مأخوذ است . (اقرب الموارد).زاویه ٔ خانه رکن آن است ....
-
خاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه . [ خاص ْ ص َ ] (ع ص ، ا، ق ) خاصة. ضد عامه . (ناظم الاطباء). ضد عام . (آنندراج ). الذی تخصّه لنفسک . ضدالعامة کالخاص .(اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد) (فرهنگ ناظم الاطباء). || از جنس اعلی . مقابل خرجی . از نوع ممتاز. چیز گران بها. هر چیز ب...
-
زبون
لغتنامه دهخدا
زبون . [ زَ ] (ص ) خوار. (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). زیردست . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ). بیمقدار. ناچیز. حقیر. ذلیل . توسری خور. ستمکش . فاقد مقام و موقع در میان مردم یا در محیطی خاص . رجوع به زبون شدن ، ...
-
اخلاص
لغتنامه دهخدا
اخلاص . [ اِ ] (ع مص ) خالص کردن . ویژه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ویژه داشتن . بی آمیغ گردانیدن . || دوستی خالص داشتن . امحاض . خلوص نیت داشتن . عقیده ٔ پاک داشتن . ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی ...