کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناطق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناطق
دیکشنری فارسی به عربی
کتيب , متکلم , ناطق
-
واژههای مشابه
-
composite print, married print, composite 3, composite master
نسخۀ ناطق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نسخهای از فیلم با صدا و تصویر همزمان
-
هفت ناطق
لغتنامه دهخدا
هفت ناطق . [ هََ طِ ] (اِ مرکب ) رجوع به هفت نبی شود.
-
ناطق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
ناطق اصفهانی . [ طِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ملاّزمان . ازشاعران قرن یازدهم و مولدش کوهپایه ٔ اصفهان است . دردوران سلطنت شاه عباس دوم صفوی می زیسته ، او راست :چو مرغ دل به آن زلف آشیان کردپریشانی مرا زنجیربان کردبه آن زلف پریشانی که داری به ما یک روز هم ش...
-
ناطق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
ناطق اصفهانی . [ طِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا صادق . از شاعران قرن سیزدهم هجری قمریست . مؤلف ریحانةالادب آرد: «در تاریخ گوئی و عددجوئی قدرتی عجیب داشته و در این فن گوی سبقت از دیگران ربوده است ، چنانکه عدد ابجدی هریک مصراع از اکثر قصایدش ماده ٔ تاری...
-
ناطق بحق
لغتنامه دهخدا
ناطق بحق . [ طِ ق ِ ب ِ ح َق ق ] (اِخ ) (الَ ...) لقب موسی بن محمد امین بن هارون الرشید است . حمداﷲ مستوفی آرد: «محمدبن امین نام مأمون و مؤتمن در خطبه بیفکند و پسر خود موسی را ولیعهد کرد و چون او هنوزبه نو در سخن می آمد الناطق بحق لقب او کرد.» (تار...
-
ناطق بنارسی
لغتنامه دهخدا
ناطق بنارسی . [ طِ ق ِ ب َ رِ ](اِخ ) قاضی لطف علی خان بنارسی . مؤلف تذکره ٔ صبح گلشن آرد «از ممتازان شهر بنارس بود و در خوش بیانی حریف شعراء فارس » . او راست :بازار حسن گرم شد امشب ز داغ ماافروخت بزم لاله رخان از چراغ ما. *چشمم به خدا طاقت دیدار ند...
-
ناطق دهلوی
لغتنامه دهخدا
ناطق دهلوی . [ طِ ق ِ دِ ل َ ] (اِخ ) از شاعران پارسی گوی هندوستان است . به روایت مؤلف صبح گلشن در عهد اکبر پادشاه می زیسته است . او راست :جنونم نامه ٔ زنجیر را افسانه می دانددلم سرگشتگی را گردش پیمانه می داند.رجوع به صبح گلشن ص 496 و قاموس الاعلام ...
-
ناطق کشمیری
لغتنامه دهخدا
ناطق کشمیری . [ طِ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم و معاصر صفویه است . به روایت نصرآبادی «تتبع بسیار از قدما کرده » است . او راست :مفلس ترشحی ز توانگر ندیده است کس رشته را به آب گهر تر ندیده است نازک تنان به نقش حصیر آشنا نینداوراق گل شکنجه ٔ م...
-
ناطق لکهنوئی
لغتنامه دهخدا
ناطق لکهنوئی . [ طِ ق ِ ل َ هََ] (اِخ ) مؤلف صبح گلشن آرد: «لاله دهنی است رای پسر منشی تیجرای از کایتهان دارالحکومت لکهنو به خوشگوئی اتصاف داشت و در زمان تألیف آفتاب عالمتاب علم شاعری می افراشت » . او راست :شور محشر بود ترانه ٔ مابانگ صور است در چغ...
-
امام ناطق
لغتنامه دهخدا
امام ناطق . [ اِم ِ طِ ] (اِخ ) لقب امام جعفر صادق (ع ) است . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به جعفربن محمد شود.
-
ادم ناطق
دیکشنری فارسی به عربی
متکلم
-
واژههای همآوا
-
ناتق
لغتنامه دهخدا
ناتق . [ ت ِ ] (ع اِ) نام ماه رمضان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامی است ماه رمضان را. (مهذب الاسماء).نام شهر رمضان به جاهلیت . (السامی فی الاسامی ). ناتق ،بدون الف و لام نام ماه رمضان است . (ناظم الاطباء).
-
ناتق
لغتنامه دهخدا
ناتق . [ ت ِ ] (ع ص ) شکافنده . || بلندکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زند زود آتش افروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الزندالواری . (المنجد). آتش زنه ٔ زود آتش افروزنده . (ناظم الاطباء). زند ناتق ، آتش زنه ٔ بسیار آتش . (مهذب الاس...