کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناصیه زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناصیه زار
لغتنامه دهخدا
ناصیه زار. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) از عالم گلزار و سبزه زار. (آنندراج ). آنجا که مردم ناصیه بر زمینش می گذارند. سجده گاه عمومی : به آستین کریمش که هست گنج افشان به آستان حریمش که هست ناصیه زار. عرفی (از آنندراج ).|| (ص مرکب ) آنکه خود را با زلف و گ...
-
واژههای مشابه
-
ناصیة
لغتنامه دهخدا
ناصیة. [ ی َ ] (ع اِ) موی پیشانی . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه جرجانی ) (مهذب الاسماء) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی بلند حصه ٔ مقدم سر. (فرهنگ نظام ). ناصاة. (مهذب الاسماء) . قصاص الشعر فی مقدم الرأس . (معجم متن ال...
-
نَاصِيَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
موی جلوی پیشانی
-
ناصیه جای
لغتنامه دهخدا
ناصیه جای . [ ی َ /ی ِ ] (اِ مرکب ) سجده گاه . (از آنندراج ) : جایم از دیده کند عقل و چنینش دارندهرکه را کعبه ٔ مدح تو بود ناصیه جای . عرفی (از آنندراج ).|| آنجای از پیشانی که در وقت به روی افتادن به زمین مالیده می شود. (ناظم الاطباء).
-
ناصیه سای
لغتنامه دهخدا
ناصیه سای .[ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) و ناصیه کوب . مساجد. (آنندراج ). محل ناصیه به زمین سائیدن . سجده گاه . مسجد. || (نف مرکب ) ناصیه کوب . رجوع به ناصیه کوب شود.
-
ناصیه کوب
لغتنامه دهخدا
ناصیه کوب . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) مساجد. (از آنندراج ). جای ناصیه به زمین کوفتن . جای پیشانی به زمین سائیدن . سجده گاه مسجد. || (نف مرکب ) آنکه پیشانی خود را به زمین می مالد و فروتن و خاضع و متواضع و کسی که خود را پست و دون و حقیر می شمارد. (ناظم ...
-
ناصیه کوبان
لغتنامه دهخدا
ناصیه کوبان . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) سجده کنان . در حالت پیشانی به زمین سائیدن : پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردندبر در دیرمغان ناصیه کوبان رفتم .عرفی (ازآنندراج ).
-
ناصیه داران پاک
لغتنامه دهخدا
ناصیه داران پاک . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ملائکه باشد. (برهان قاطع). ملائکة. (از ناظم الاطباء). || کنایه از صالحان و عابدان و زاهدان . (از ناظم الاطباء) : داغ نه ناصیه داران پاک تاج ده تخت نشینان خاک .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کابلشاه
لغتنامه دهخدا
کابلشاه . [ ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لقب عام ملوک کابل . رجوع به کابلشه شود. خواندمیر در تاریخ حبیب السیر آرد: رستم دستان که از اکثر افراد انسان بکمال شجاعت و مردانگی و وفور بسالت و فرزانگی ممتاز و مستثنی بود برادری داشت شغاد [ نام ] که در اشتعال نی...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). اجداد او از مردم یمن (و شاید از ابناء) بودند. شیخ خضر جدّ وی به هندوستان آمده شیخ مبارک در ...
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام معرکه ٔ بدر به مکه آمده ، مال کاروان خویش را که ابوسفیان آورده بود در دارالندوة بنا بر رغبت...