کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناشو
/nāšao[w]/
معنی
ناشدنی؛ نشدنی؛ محال؛ غیرممکن.
ناشور
۱. (صفت مفعولی) ناشسته؛ شستهنشده.
۲. (اسم) پارچۀ نخی چرکتاب، مانند متقال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشو
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) نشدنی ، محال ، غیرممکن .
-
ناشو
لغتنامه دهخدا
ناشو. [ ش َ / ش ُ شُو ] (نف مرکب ) ناشونده . محال . ممتنع. (آنندراج ) (انجمن آرا). آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . (ناظم الاطباء).
-
ناشو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāšao[w] ناشدنی؛ نشدنی؛ محال؛ غیرممکن.ناشور۱. (صفت مفعولی) ناشسته؛ شستهنشده.۲. (اسم) پارچۀ نخی چرکتاب، مانند متقال.
-
جستوجو در متن
-
ناشوا
لغتنامه دهخدا
ناشوا. [ ش َ / ش ُ ] (نف مرکب ) آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . ناشو. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو شود.
-
محال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مُحال] mo(a)hāl ۱. ناشدنی؛ ناشو؛ غیرممکن.۲. (اسم) [قدیمی] سخن بیسروته و ناممکن.۳. [قدیمی] زشت.۴. [قدیمی] نادرست.
-
ناشوائی
لغتنامه دهخدا
ناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.
-
ناشدنی
لغتنامه دهخدا
ناشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشو. غیرممکن . (آنندراج ) (از فرهنگ فرنگ ). محال . ناممکن . چیزی که مقدر نشده باشد. (ناظم الاطباء). ممتنع. نشدنی . ناممکن . مستحیل : اینهاشدنی است آنچه آن ناشدنیست آن است که من ترا فراموش کنم . فروغی بسطامی .|| مقابل ش...