کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشده
لغتنامه دهخدا
ناشده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نشده . انجام نایافته . || نرفته . مقابل شده . رجوع به شده شود : ای در جوال عشوه علی وار ناشده از حرص دانگانه به گفتار روزگار.انوری .
-
جستوجو در متن
-
نامسئول
لغتنامه دهخدا
نامسئول . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمسئول . || خواسته ناشده . سؤال و درخواست ناشده .
-
ناملحوظ
لغتنامه دهخدا
ناملحوظ. [ م َ ] (ص مرکب ) ملاحظه ناشده . دیده ناشده . مورد دقت قرار ناگرفته .
-
نافروخته
لغتنامه دهخدا
نافروخته . [ ف ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نفروخته . به فروش نارسیده . فروخته ناشده . || نیفروخته . افروخته ناشده .
-
ناگوارده
لغتنامه دهخدا
ناگوارده . [ گ ُ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) گوارده ناشده . هضم ناشده . مقابل گوارده .
-
نامتروک
لغتنامه دهخدا
نامتروک . [ م َ ] (ص مرکب ) متداول . معمول . منسوخ ناشده . ترک ناشده . رایج . مستعمل . مقابل متروک . رجوع به متروک شود.
-
نامحسوب
لغتنامه دهخدا
نامحسوب . [ م َ ] (ص مرکب ) حساب ناشده . به حساب نیامده . به حساب منظور ناشده . مقابل محسوب . رجوع به محسوب شود.
-
نامحکوک
لغتنامه دهخدا
نامحکوک . [ م َ ] (ص مرکب ) حکاکی ناشده . حک ناشده . مقابل محکوک . رجوع به محکوک شود.
-
نامرسول
لغتنامه دهخدا
نامرسول . [ م َ ] (ص مرکب ) فرستاده ناشده . ارسال ناشده . مقابل مرسول . رجوع به مرسول شود.
-
ناممیز
لغتنامه دهخدا
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] (ص مرکب ) تمیز داده ناشده . نامشخص . نامعین . نامعلوم . جدا و مشخص ناشده .
-
نبیخته
لغتنامه دهخدا
نبیخته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نابیخته . بیخته ناشده .غربال کرده ناشده . مقابل بیخته . رجوع به بیخته شود.
-
نپیچیده
لغتنامه دهخدا
نپیچیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناپیچیده . مقابل پیچیده . || باز. پیچیده ناشده . بسته ناشده . نامضبوط.
-
نامدبوغ
لغتنامه دهخدا
نامدبوغ . [ م َ ] (ص مرکب ) دباغی ناشده . مقابل مدبوغ .
-
نامدون
لغتنامه دهخدا
نامدون . [ م ُ دَوْ وَ ] (ص مرکب ) تدوین ناشده . نامرتب .