کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشتائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشتائی
لغتنامه دهخدا
ناشتائی . (اِ) هر چیزی که پس از مدتی چیز نخوردن و روزه گرفتن خورند. (ناظم الاطباء). صبحانه . ناهارشکن . ناشتاشکن . زیرقلیانی . سلفه . طعام مختصری که صبح با چای یا قهوه ٔ رقیق خورند. || (حامص ) روزه داری . گرسنگی . ناهاری . (ناظم الاطباء). ناشتا بودن ...
-
واژههای مشابه
-
ناشتائی شکستن
لغتنامه دهخدا
ناشتائی شکستن . [ ش ْ / ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ناهاری کردن . چیز اندک خوردن . (ناظم الاطباء). ناشتائی خوردن . صبحانه خوردن . افطار کردن .
-
جستوجو در متن
-
ناشتاخورده
لغتنامه دهخدا
ناشتاخورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که ناهاری کرده باشد. (ناظم الاطباء). ناشتائی خورده . که ناشتائی خورده است . رجوع به ناشتائی شود.
-
ناهارشکن
لغتنامه دهخدا
ناهارشکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) ناشتاشکن . صبحانه . لقمةالصباح . زیرقلیانی . ناشتائی .
-
نان نهاری
لغتنامه دهخدا
نان نهاری . [ ن ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چاشت . ناشتائی . (ناظم الاطباء).
-
ناهاری کردن
لغتنامه دهخدا
ناهاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناشتائی شکستن . چاشت خوردن . (ناظم الاطباء). تَلَهﱡن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
لقمةالصباح
لغتنامه دهخدا
لقمةالصباح . [ ل ُ م َ تُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) ناشتاشکن . ناهارشکن . زیرقلیانی . ناشتائی . صبحانه . نهارقلیان . دهان گیره . نهاری . دهن گیره . چاشنی بامداد. لهنه . (زمخشری ).
-
متغدی
لغتنامه دهخدا
متغدی . [ م ُ ت َ غ َدْ دی ] (ع ص ) چاشت خورنده . (آنندراج ). کسی که ناشتائی خورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که شام می خورد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تغدی شود.
-
کشایش
لغتنامه دهخدا
کشایش . [ ک ُ ی ِ ] (اِمص ) گشایش . (یادداشت مؤلف ). || واشدگی . گشادگی . || رهایی . || شروع . || صفا. رونق . || افتتاح . کشاد. بازکردگی .- کشایش روزی ؛ گشایش روزی . چاشت . ناشتائی . ناشتاشکن . (ناظم الاطباء).|| رونق زندگی . بازشدگی گره کار زندگی ....
-
ناشتاشکن
لغتنامه دهخدا
ناشتاشکن . [ ش ِ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) چاشت . چیز اندکی که در بامداد خورند. (ناظم الاطباء). ناشتائی . صبحانه . وِکاث . سُلف . دهن گیر. لقمةالصباح : سینه از داغ ناشتاشکن است چاک تا روزی گریبان است .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
غداء
لغتنامه دهخدا
غداء. [ غ َ ] (ع اِ) طعام چاشت ، خلاف عشاء. ج ، اغدیة: و لاتقل مالی غداء و عشاء فی جواب من قال ادن فتغد لانه طعام بعینه . (منتهی الارب ). چاشتی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : فلما جاوزا قال لفتیه آتنا غَدائنا. (قرآن 62/18). چاشت . آش ...
-
لهنة
لغتنامه دهخدا
لهنة. [ ل ُ ن َ ] (ع اِ) ناشتاشکن . (منتهی الارب ). نهاری . (زوزنی ). نیم چاشت . چاشتی بامداد. (زمخشری ). لقمةالصباح . زیرقلیانی . دهان گیره . دهن گیره . ناشتائی . صبحانه . ماحضر. صاحب آنندراج از شرح مقامات حریری نقل کند به معنی طعام قلیل که به زودی ...
-
نهار
لغتنامه دهخدا
نهار. [ ن َ ] (ص ، اِ) ناهار. (جهانگیری ) (رشیدی ). ناشتا. (رشیدی ). چیزی نخورده . گرسنه . (فرهنگ خطی ). مخفف ناهار است که چیزی نخوردن از بامداد باشد تا مدتی از روز. (برهان قاطع). کسی که از بامداد چیزی نخورده باشد، در اصل ناآهار بود چه آهار به معنی خ...