کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشادکام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناشادکام
/nāšādkām/
معنی
= ناشاد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشادکام
لغتنامه دهخدا
ناشادکام . (ص مرکب ) محزون . غمین . غمگین . غمناک . اندوهگین . غم زده . افسرده . ناشاد.مغموم . رنجیده . ناخشنود. مقابل شادکام : بدو گفت ازین هردو بدتر کدام کزوئیم پر درد و ناشادکام . فردوسی .|| نامراد. ناکام . که شاد و کامروا نیست . مقابل شادکام . رج...
-
ناشادکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāšādkām = ناشاد
-
واژههای مشابه
-
ناشادکام شدن
لغتنامه دهخدا
ناشادکام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افسرده شدن . غمگین شدن . رنجیدن : خردمند پیری و برزین به نام دل او شد از شاه ناشادکام .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
ناشادکامی
لغتنامه دهخدا
ناشادکامی . (حامص مرکب ) غم زدگی . افسردگی . محزون بودن . شادکام نبودن . مقابل شادکامی . رجوع به ناشادکام و شادکامی شود.
-
ناشادمان
لغتنامه دهخدا
ناشادمان . (ص مرکب ) ناشاد. ناشادکام . ناشادان .غمین . غمگین . ملول . رنجور. ناخشنود. افسرده . مقابل شادمان . که شادمان و خشنود و راضی نیست : بدو گفت خسرو توئی بی گمان ز تخت پدر گشته ناشادمان .فردوسی .
-
شادکام
لغتنامه دهخدا
شادکام . (ص مرکب ) کامیاب . (فرهنگ نظام ). فیروزمند.(آنندراج ). کامروا. مظفر. منصور. (ناظم الاطباء). || خوشحال . شادمان . خرم . فَرِح : تا بخانه برد زن را با دلام شادمانه زن نشست و شادکام . رودکی .و یکی فرزند او را نام ثومال و سخت شادکام بود و طرب دو...
-
لگام
لغتنامه دهخدا
لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (اِ) لجام (به کسر اول معرب لگام است ). دهنه . دهانه لغام . عنان . جوالیقی گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون بل هو معرّب و یقال انه بالفارسیة لغام . (المعرّب ص 300). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: معروف و صورت آنهادر ...