کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسپاسی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسپاسی کردن
لغتنامه دهخدا
ناسپاسی کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کفر. کفران . کفور. (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). کفر. (دهار). مکافره . کفران . کنود. (منتهی الارب ). ناشکری کردن . ناحق گزاری . حق ناشناسی . شکر نعمت بجا نیاوردن : ترا ملکی آسوده بی داغ و رنج مکن ناسپ...
-
واژههای مشابه
-
ناسپاسی و نمک نشناسی
فرهنگ گنجواژه
ناسپاسی.
-
جستوجو در متن
-
بی منتی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
ناسپاسی
-
بی معرفتی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
حق ناشناسی،ناسپاسی
-
کفور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] kofur ۱. ناگرویدن.۲. ناسپاسی کردن.۳. بیایمانی.۴. ناسپاسی.
-
تشکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. امتنان، سپاس، سپاسداری، سپاسگزاری، قدردانی ≠ ناسپاسی، حقناشناسی ۲. شکر کردن، سپاسگذاری کردن، سپاس داشتن
-
اجداف
لغتنامه دهخدا
اجداف . [ اِ ] (ع مص ) غوغا کردن . || ناسپاسی کردن نعمت و کم شمردن آن . (منتهی الارب ).
-
کفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kofrān ۱. ناسپاسی کردن؛ نیکیهای کسی را نادیده گرفتن.۲. [قدیمی] بیدینی؛ بیایمانی.
-
کفور
لغتنامه دهخدا
کفور. [ ک ُ ] (ع مص ) کفر. کفران . (از اقرب الموارد). ناسپاسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن ). کافر شدن به خدای تعالی و ناسپاسی کردن . (المصادر زوزنی ). ناسپاسی . (آنندراج ) : شکر کن ای مرد درویش از قصورکه ز فرعونی رهیدی و از کفور...
-
کنود
لغتنامه دهخدا
کنود. [ ک ُ ] (ع مص ) ناسپاسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) ناسپاسی . (غیاث ). ناسپاسی و حق ناسپاسی . (فرهنگ فارسی معین ) : جزاء جحود سزای کفر و کنود او تا ابدالاَّبدین بدو می رسانن...
-
بطر
فرهنگ فارسی معین
(بَ طَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - غرور داشتن . 2 - ناسپاسی کردن . 3 - سرمستی و شادی .
-
بطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] batar ۱. در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن؛ ناسپاسی کردن.۲. شادی مفرط.۳. دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت.
-
ناشکری کردن
لغتنامه دهخدا
ناشکری کردن . [ ش ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکر نکردن . ناسپاسی کردن . سپاس نعمت نگزاردن . کفران ورزیدن . || شکوه کردن . شکایت کردن از خداوند : نور خورشید ار سحابی برد ناشکری مکن کآخر این باران رحمت زآن سحاب آمد پدید.سید حسین غزنوی .