کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناسفته
/nāsofte/
معنی
ناسوده؛ نابسود؛ دستنخورده؛ سوراخنشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باکره، بتول، بکر، عذرا ≠ سفته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسفته
واژگان مترادف و متضاد
باکره، بتول، بکر، عذرا ≠ سفته
-
ناسفته
فرهنگ فارسی معین
(سُ تِ) (ص مف .) 1 - سوراخ نشده . 2 - دست نخورده .
-
ناسفته
لغتنامه دهخدا
ناسفته . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) سوراخ ناکرده . سوراخ ناشده . درست و بی رخنه . (ناظم الاطباء). سفته ناشده . نسفته : چو ناسفته گوهر سه دخترش بودنبودش پسر دختر افسرش بود.فردوسی .کمر بسته و تیغ برداشته یکی گوش ناسفته نگذاشته . نظامی . || دوشیزه ٔ...
-
ناسفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) nāsofte ناسوده؛ نابسود؛ دستنخورده؛ سوراخنشده.
-
واژههای مشابه
-
لعل ناسفته
لغتنامه دهخدا
لعل ناسفته . [ ل َ ل ِ س ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) لعل سوراخ ناکرده . || کنایه از سرودو خوانندگی تازه و تصنیفات بکر باشد و سخنان دلکش وتازه را نیز گویند. (آنندراج ) (برهان ) : گهی لعل سفته به پیمانه خوردگهی گوش بر لعل ناسفته کرد.نظامی .
-
ناسفته گوهر مژگانی
لغتنامه دهخدا
ناسفته گوهر مژگانی . [ س ُ ت َ / ت ِ گ َ / گُو هََ رِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اشک . (آنندراج ) : دویدم پیش وگفتم خیر مقدم آنگه افشاندم به پایش مشتی از ناسفته گوهرهای مژگانی .طالب (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نابسود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹نابسوده› [قدیمی] nābasud ناسفته؛ دستنخورده.
-
باکره
واژگان مترادف و متضاد
بتول، بکر، دختر، دوشیزه، عذرا، ناسفته ≠ بیوه، زن
-
بتول
واژگان مترادف و متضاد
۱. باکره، بکر، عذرا، ناسفته ≠ بیوه ۲. پارسا، پاکدامن ≠ ناپارسا ۳. از دنیا بریده
-
خریده
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) [ ع . خریدة ] (ص .) 1 - مروارید ناسفته . 2 - دختر نارسیده . 3 - زن شرمگین . ج . خرائد.
-
خراید
فرهنگ فارسی معین
( خَ یِ) [ ع . خرائد ] (اِ.) جِ خریده . 1 - لؤلؤهای ناسفته . 2 - دوشیزگان ، زنان شرمگین .
-
نابسوده
فرهنگ فارسی معین
(بِ دِ) (ص مف .) 1 - ناسفته ، سوراخ نشده . 2 - دست نخورده . 3 - نو.
-
نسفته
لغتنامه دهخدا
نسفته . [ ن َ س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناسفته . سوراخ نشده . مقابل سفته : کآن دُرّ نسفته را در آن سفت با گوهر طاق خود کند جفت . نظامی .هر نسفته دری دری می سفت هر ترانه ترانه ای می گفت . نظامی .هنوزم غنچه ٔ گل ناشکفته است هنوزم دُرّ دریائی نسفته ا...