کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسزای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسزای
لغتنامه دهخدا
ناسزای . [س َ ] (ص مرکب ) نااهل . ناسزاوار. نالایق : که ای ناسزایان چه پیش آمده ست که بدخواهتان همچو خویش آمده ست . فردوسی .سوی ناسزایان شود تاج و تخت تبه گردد این خسروانی درخت . فردوسی .گفتند این چه تو کردی ناپسندیده بوده که دختر خویش را به ناسزای د...
-
جستوجو در متن
-
کُرًه بز
لهجه و گویش تهرانی
ناسزای خفیف
-
دغوة
لغتنامه دهخدا
دغوة. [ دَغ ْ وَ ] (ع اِ) خوی بد. ج ، دَغوات (اقرب الموارد) (منتهی الارب )، دَغیات . (منتهی الارب ). || ناسزای زشت و یا سخن زشت . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دغیة. و رجوع به دغیة شود.
-
دغیة
لغتنامه دهخدا
دغیة. [ دَغ ْ ی َ ] (ع اِ) خوی بد. (منتهی الارب ). دعارت . (ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ناسزای زشت و یا سخن زشت . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دغوة. و رجوع به دغوة شود.
-
دلیر
لغتنامه دهخدا
دلیر. [دِ ] (ص ) دلاور. شجاع . بهادر. (از ناظم الاطباء). بادل . پردل . دلدار. نیو. هزو. (برهان ). مقابل بددل . أحوَس . ألیَث . ألیَس . أهیَس . أیهَم . باسِل . (منتهی الارب ). بَطَل . (دهار). بَیهَس . (منتهی الارب ). جَری .(دهار). حَسَکة. مَسَکة....
-
بالین
لغتنامه دهخدا
بالین . (ص نسبی ) منسوب به بال . || (اِ) بالشی را گویند که زیر سر نهند. (برهان قاطع). آنچه زیر سر نهند هنگام خسبیدن و آنرا بالشت و بالش نیز گویند و نرم است . (از شرفنامه ٔ منیری ). مُتّکا. هدایت در انجمن آرا در توصیف بالین و نهالی آرد: چون در وقت راح...