کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسرایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسرایش
لغتنامه دهخدا
ناسرایش . [س َ ی ِ ] (اِ مرکب ) زبان حال ، ضد سرایش که زبان قال است . (ناظم الاطباء). زبان حال و خاموشی چنانکه سرایش زبان قال و گفتار است و آن را ناسرایان نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
زبان سرایش
لغتنامه دهخدا
زبان سرایش . [ زَ ن ِ س َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی زبان قال که سخن گفتن و تکلم لسانی کردن ، و زبان ناسرایش بضد اول یعنی زبان حال که ارباب حال دانند نه اصحاب قال . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
سرایش
لغتنامه دهخدا
سرایش . [ س َ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از سراییدن .(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). زبان قال که سخن گفتن و نغمه پردازی آدمیان و سرود مرغان باشد. (برهان ). نغمه پردازی و گویندگی . (رشیدی ) (آنندراج ) : سراینده مرغی از این بوستان سرایش چنین کرد با دوستان . ...
-
زبان حال
لغتنامه دهخدا
زبان حال . [ زَ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ناسرایش یعنی آنچه را که بیان میکند وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را. (ناظم الاطباء). آنچه را که منسوب الیه نگفته و شاعر و یا نویسنده از حال او چنان بیند که اگر گفتی چنین گفتی : دی کوزه گری بدیدم ا...