کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسازگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناسازگار
/nāsāz[e]gār/
معنی
۱. ناموافق؛ مخالف.
۲. کسی که با دیگری مخالفت و تندخویی و بدرفتاری کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
عنید، منافی، ناجور، ناساز، نامانوس، نامتجانس، نامتناسب، نامساعد، ناملایم، ناموافق، ناموزون، ناهنجار، نقیض ≠ سازگار، متجانس
دیکشنری
adverse, disadvantageous, disagreeable, discordant, dissonant, incompatible, incongruous, inconsistent, inharmonious, insalubrious, intransigent, recalcitrant, unsuited, maladjusted
-
جستوجوی دقیق
-
ناسازگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← ناهمخوان
-
ناسازگار
واژگان مترادف و متضاد
عنید، منافی، ناجور، ناساز، نامانوس، نامتجانس، نامتناسب، نامساعد، ناملایم، ناموافق، ناموزون، ناهنجار، نقیض ≠ سازگار، متجانس
-
ناسازگار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - ناموافق ، مخالف . 2 - بدرفتار، تندخو.
-
ناسازگار
لغتنامه دهخدا
ناسازگار. (ص مرکب ) هر آنچه سازگاری و موافقت ندارد. (ناظم الاطباء). تندخوی . بدمزاج . (شمس اللغات ).ناموافق . ستیزه جو. بدسلوک . ناملایم . دشمن خو. که سازگار نیست . که موافق طبع نیست . ناخوش طبع : که ناپایدارست و ناسازگارچنین بوده تا بوده این روزگار....
-
ناسازگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāsāz[e]gār ۱. ناموافق؛ مخالف.۲. کسی که با دیگری مخالفت و تندخویی و بدرفتاری کند.
-
ناسازگار
دیکشنری فارسی به عربی
اجنبي , ماقت , متناقض , مخالف , مرفوض , مضاد
-
واژههای مشابه
-
incompatible waste
پسماند ناسازگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماند خطرناکی که بهخودیخود در محل یا در مجاورت یا اختلاط با مواد یا پسماندهای دیگر ممکن است واکنش دهد و اثرات نامطلوب بر جای گذارد
-
incompatible element
عنصر ناسازگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] عنصری که در هنگام تبلور ماگما معمولاً در مذاب باقی میماند و وارد بلورهای تازهتشکیلشده نمیشود
-
ناسازگار بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اجنبي , اختلف , نزاع
-
inconsistent equations, incompatible equations
معادلههای ناسازگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دستهای از معادلهها که به ازای هر مجموعهای از مقادیر متغیرها دستکم یکی از آن معادلهها برقرار نباشد متـ . دستگاه معادلههای ناسازگار inconsistent system of equations
-
inconsistent system of equations
دستگاه معادلههای ناسازگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← معادلههای ناسازگار
-
جستوجو در متن
-
ضد و نقیض
فرهنگ واژههای سره
ناسازگار
-
ضدونقیض
فرهنگ واژههای سره
ناسازگار