کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازک بین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دل نازک
دیکشنری فارسی به عربی
حساس
-
طناب نازک
دیکشنری فارسی به عربی
حبل
-
نازک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
خفف , رقيق
-
ململ نازک
دیکشنری فارسی به عربی
فترة التفکير السليم
-
نازک بینی
دیکشنری فارسی به عربی
طيبة
-
پرده نازک
دیکشنری فارسی به عربی
فلم
-
دل نازُک
لهجه و گویش تهرانی
زود رنج/دلرحم.
-
نازک نارنجی
لهجه و گویش تهرانی
نازنازی،ظریف،
-
flash plating
نازکآبکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] نشاندن لایۀ نهایی بسیار نازک به روش آبکاری
-
Gazella lelptoceros
غزال نازکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که بالای بدنش قهوهای جلادار با نوارهای کمرنگی بر روی صورت و پهلوها و زیر بدن آن سفید است و هر دو جنس آن شاخهای نازک دارند
-
fibrous astrocyte, fibrillary astrocyte
اختریاختۀ نازکرشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] اختریاختهای که عمدتاً در مادۀ سفید مغز یافت میشود و رشتههای پیبانی متعدد دارد
-
thin-layer chromatography, TLC, planar chromatography
سَوانگاری لایهنازک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک از روی جذبکنندهای که بر روی لایهای نازک قرار دارد میگذرد
-
radial thin-layer chromatography
سَوانگاری لایهنازک شعاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی سوانگاری لایهنازک که در آن نمونه در مرکز یک صفحۀ گرد قرار میگیرد و حلاّل متحرک از مرکز شروع به خیس کردن صفحه میکند
-
smallwood form-factor
ضریب شکل نازکچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حجم نازکچوب تقسیم بر ارتفاع درخت
-
زبان نازک کردن
لغتنامه دهخدا
زبان نازک کردن . [ زَ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دقت در سخن گفتن . باریک سخن گفتن . موی شکافی کردن : دانش به نسبت بر و روی که کرده ای نازک چو برگ لاله زبان در ثنای گل .میرزا رضی دانش (از آنندراج و بهارعجم ).