کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازه
لغتنامه دهخدا
نازه . [ زِ ] (اِ) در تداول مردم سیرجان کرمان ، ناخن .
-
نازه
لغتنامه دهخدا
نازه . [ زِه ْ ] (ع ص ) پاک . پارسا. پاکدامن . (ناظم الاطباء). ج ، نزهاء.
-
نازه
واژهنامه آزاد
(روستای لایزنگان؛ شهرستان داراب فارس) ناخن.
-
واژههای مشابه
-
نازَه
لهجه و گویش بختیاری
nâza شاخه نورس.
-
نازه النفس
لغتنامه دهخدا
نازه النفس . [ زِ هَُن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) پرهیزکار. که تنها باشد و به خود و مال خود مخالطت بیوت نکند و مال و خانه ٔ خود از دیگران نیالاید. (منتهی الارب ). نازه النفس ؛ عفیف متکرم یحل وحده و لایخالط البیوت بنفسه و لاماله . (اقرب الموارد) (معجم متن ال...
-
واژههای همآوا
-
ناضح
لغتنامه دهخدا
ناضح . [ ض ِ ] (ع ص ، اِ) باران . مطر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة)(المنجد). || شتر آبکش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر یا گاو یا خری که بر آن آب کشند. (معجم متن اللغة). استر آبکش . (مهذب الاسماء).اشتر آبکش . (اقرب الموارد). شتر، ...
-
نازح
لغتنامه دهخدا
نازح . [ زِ ] (ع ص ) دور: بلد نازح ؛ شهر دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چاه آب برکشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): بئر نازح ؛ چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. (اقرب الموارد).
-
نازَه
لهجه و گویش بختیاری
nâza شاخه نورس.
-
جستوجو در متن
-
نزهاء
لغتنامه دهخدا
نزهاء. [ ن ُ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازه ، به معنی پرهیزگار. (از آنندراج ). || ج ِ نَزیه . (اقرب الموارد). رجوع به نَزیه شود. || ج ِ نَزِه . (المنجد) (منتهی الارب ). رجوع به نَزِه شود.
-
جنگ
واژهنامه آزاد
(شیرازی) جِنگ؛ شدید، تند (صفت آفتاب): «شیرازِ میگن نازه بَرِی آفتاب جنگش». صمیمی، محکم (صفت رفاقت و رفیق). (اسم) صدای موسیقی: «جنگ جنگ ساز میاد/ از بالوی شیراز میاد».
-
تیرشه
واژهنامه آزاد
مخفف یا حالت محاوره ایِ کلمه ی تریشه [teriše] به معنای هر چیز خرده ریزه، مثل ریزۀ کاغذ، ریزۀ چوب، پارچه و مانند آن؛ می باشد. که عموما به پارچه اطلاق می شود. بیژن سمندر می گوید: شیرازو میگن نازه واسِی، آفتاب جنگش قلباروُ گِرِن میزنه به هم تیرشه ی تِن...
-
نزه الخلق
لغتنامه دهخدا
نزه الخلق . [ ن َ هُل ْ / ن َ زِ هُل ْ خ ُ ل ُ / خ ُ ] (ع ص مرکب ) نازه النفس . (از اقرب الموارد). مرد پاک سرشت پرهیزکار که تنها باشد و به ذات و مال خود مخالطت سرای ها نکند و سرای و مال خود از شرکت دیگران نیالاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد پاک س...